سخنان استاد ميرباقری در شب هفتم محرم ۱۳۹۲
دیکتاتوری تمدنی، مبنای مکتب دفاعی غرب/ مکتب دفاعی عاشورا غلبه خون بر شمشیر است
عاشورا و مکتب دفاعی اسلام
غرب برای ایدئولوژی خود حق جهانی شدن و عبور از مرزها و شکستن مرزهای دیگر را قائل هستند. شما حق ندارید به آنها بگویید شما به چه دلیل فرهنگ خودتان را از طریق رسانههای جدید در منطقه ما انتشار میدهید! می گویند این حق ماست. در عاشورا، حضرت یک مکتب دفاعی درست کردند که برای غلبه مطلق، غلبه خون بر شمشیر است.
دیکتاتوری تمدنی، مبنای مکتب دفاعی غرب/ ما نه صلح پرستیم، نه جنگ پرست، خداپرستیم
در دنیای امروز درگیریهایی که در جهان بپا میکنند، براساس مکتب دفاعی تفسیر و توجیه میکنند. جنگهای جهانی را بپا کردند و دهها جنگ دیگر که در این دهههای اخیر بپا کردند، همه را با آن مکاتب دفاعی توجیه میکنند. مبانی این مکتبهای دفاعی مادی چیست و چه تفاوتی با مبانی مکتب دفاعی ما دارد؟ آیا مکتب دفاعی ما هم به ما اجازه دفاع و درگیری در مقیاس ایجاد درگیریهای بزرگ جهانی را میدهد؟ یا چنین چیزی ممکن نیست؟ آیا میشود بین مکتبهای مختلف دفاعی که مبتنی بر ایدئولوژیهای مختلف هستند. صلح ایجاد کنیم و یا اصلاً چنین چیزی شدنی نیست؟ آیا اصولاً صلح یک مطلوب بالذات است؟ ما خود صلح را میخواهیم و به تعبیر دیگر صلح پرست هستیم، و یا جنگ مطلوب بالذات است و ما جنگ پرست هستیم؟ ما نه صلح پرست و نه جنگ پرست؛ ما خداپرست هستیم. هر کجا اقتضای بندگی خدای متعال جنگ باشد، باید بجنگیم. هر کجا اقتضای بندگی صلح باشد باید صلح کنیم.
ناتوانی مکاتب دفاعی مادی در ایجاد صلح جهانی
اصولاً مکتبهای مادی میتوانند یک صلح پایدار را در جهان بوجود بیاورند؟! آیا مکتبهای مادی میتوانند صلح پایدار ایجاد کنند؟ یا مکتبی میتواند صلح پایدار ایجاد کند که بتواند تکامل همدلی بین جوامع بشری ایجاد کند. اینها سؤالهای جدی است که پیش روی یک مکتبی است تا بخواهد دفاع را قاعدهمند و مقنن کنند.
کنار گذاشتن مفاهیم قدسی، مبنای تفکر دفاعی غرب
مبانی مکتب دفاعی مادی غرب این است؛ بخصوص مکاتب دفاعیای که بعد از رنسانس پیدا شدند. عمده مبنایشان این است که در بنیانهای ایدئولوژیک مکتب خودشان، مفاهیم قدسی را راه نمیدهند. یعنی به هیچ وجه بحث از خدا و قیامت و آخرت و انبیاء و ولایت حق را مطرح نمیکنند. بنیانهای مکتب دفاعیشان بر پیش فرضهای این جهانی و حسی و مادی است. میدانید هیچ مکتبی بدون یک نظام ارزشی شکل نمیگیرد و بنابراین تمام ارزشهایی که در این مکتب مبنای جنگ و دفاع و خونریزی در مقیاس جامعه جهانی هستند همه برمی گردد به ارزشهای مادی، لذا آنها ارزشهایی را که در مسیر به قول خودشان پیشرفت و توسعه و تکامل اجتماعی حاکم کردند، همه ارزشهای مادی است و آنها نمیآیند بگویند ما باید در مسیر توسعه به سمتی حرکت کنیم که بندگی خدا افزایش پیدا کند؛ توجه به آخرت رشد کند و مکتب انبیاء عمل شود.
تمام کسانی که فلسفههای غرب را تدوین کردهاند منکر خدا نبودهاند و بسیاری از آنها متأله بودهاند حتی دانشمندانشان؛ ما منکر این نیستیم ولی این ایدئولوژیای که مبنای تمدن غرب است، این ایدئولوژی است. اما هیچ وقت اندیشههای الهی آن فیلسوفان هم، مبنای این تمدن نبوده است. هیچ وقت هیچ کجا، مبنای هیچ یک از نظریههای حاکم بر این تمدن نبوده است. نه تنها مکتب و نظریه دفاعیشان مبتنی بر آن مبانی نبوده است بلکه سعی میکردهاند آن مبانی را در حوزه حیات اجتماعی وارد نکنند.
مکتب دفاعی غرب در جنگ نرم غرب برای حاکمیت جهانی است
این مکتب ارزشی که اینها درست کردهاند و از آن دفاع میکنند و میخواهند آن را جهانی کنند و این ایدئولوژی را حاکم بر جهان کنند و برای تحقق آن جنگ راه میاندازند و موانعش را میخواهندبا جنگ نرم و سرد، با سلاحهای فوق استراتژیک و استراتژیک برطرف کنند و در مجموع اهدافی را که دنبال میکنند و میجنگند تفکرات مدیران حاکم بر جهان است.
عدم استفاده از آرای مردم و حتی نخبگان در حقوق بشر با وجود ادعای دموکراسی
از زبان مردم حرف میزنند یعنی هیچ وقت نیامدهاند رأیگیری کنند. همین دموکراسیها، که بگویند شما این ایدئولوژی را قبول دارید؛ خودشان یک ایدئولوژی را طراحی کردهاند، از زبان خودشان مدافع جامعه جهانی شدهاند و از زبان جامعه جهانی به عنوان نمایندگی جامعه جهانی حرف میزنند. حقوق بشری که آنها میگویند یک عدهای نشستهاند دور هم و یک متن حقوقی نوشتهاند، مبتنی بر همین مبانی و اهداف، و هیچ چیز دیگری نیست و بعد هم گفتهاند این حقوق باید در کل جامعه جهانی اجرا شود و الزامی است و نیامدهاند لااقل از نخبگان جامعه جهانی رأی گیری کنند.
تقسیم مردم به شهروندان درجه یک و دو در مکتب دفاعی غرب
وقتی یک مکتبی همه اصول و ارکانش را از این زندگی دنیایی میگیرد همه مقاصد خلاصه در ارزشهای این جهانی میشود و تمام انگیزشهایی که ایجاد میکند همه انگیزشهای این جهانی است. چنین مکتبی قدرت ایجاد فداکاری و از خودگذشتگی ندارد. به طور طبیعی اتفاقی که میافتد، پشت سر این مکتب و ایدئولوژی که به حسب ظاهر از حقوق ملل، و حقوق مساوی بشر صحبت میکند و بحث از حقوق برابر جامعه جهانی میکند و همه مردم را شهروندان درجه یک این جامعه جهانی میداند، پشت دستش یک مکتب پنهان شکل میگیرد که در آن جا شهروند درجه یک و دو مطرح میشود.
وجوب قرار گرفتن منابع جهانی در خدمت صاحبان سرمایه بر طبق دکترین دفاعی غرب
یک عدهای شهروندان درجه یک هستند که بقیه جامعه جهانی باید در خدمت آنها کار بکنند و برای آنها کار و تلاش کنند این واقعیتی است که اتفاق میافتد. هم در مکتب یهود که با صراحت گفته میشود که ما انسانهای برتر هستیم و تمام جامعه جهانی باید در خدمت ما باشند و بردگان ما هستند و هم واقعیتی که در نظام سرمایهداری شکل گرفته این است که طبقه حاکم، طبقه صاحبان سرمایه هستند که منابع جهانی در خدمت آنها هست.
جنبش ۹۹درصدی، نماد اکثریت محکوم به بردگی
الان در این بحران اقتصادی که در جامعه جهانی پیدا شده است این مسئله ۹۹ درصدی همین است؛ میگویند هیچوقت هیچ اقدامی بر علیه آن اقلیتی که صاحبان سرمایه و قدرت اقتصادی هستند نمیشود. هر بحرانی پیش بیاید منافع این اکثریت به نفع آن اقلیت مورد تهدید قرار میگیرد و این امر طبیعی است.
مباح بودن تعرض به منافع ملی تمامی کشورها در مکتب دفاعی امریکا
ما باید دفاع کنیم از مکتب خودمان، این که ببینید غرب به تمام عرصه های جامعه جهانی چنگ اندازی میکند و این را دفاع از خودش میداند. امریکا به عنوان دفاع از منافع خودش گاهی منافع ایدئولوژی و ملی به تمام کشورهای دیگر تعرض میکند همگی ناشی از همین نگاه است؛ یک مکتب جهانی درست کردهاند و مدعی هستند این مکتب میتواند جهانی باشد و موانع جهانی شدن این مکتب را باید از بین برد. جغرافیایی که برای مکتب خودشان در نظر میگیرند در این مکتب دفاعی، همه جامعه جهانی است. نمیگویند هر کسی متعرض امنیت ملی ما شد و به مرزهای جغرافیایی ما تعرض کرد ما با او حق مقابله داریم.
سعی غرب در تغییر تخصیص منابع جهانی بر پایه مکتب دفاعی خود
اگر شما بخواهید منابع اقتصادی خاورمیانه را تخصیص به خاورمیانه بدهید و بگویید جامعه جهانی حق تصرف در آن را ندارد تحمل نمیکنند؛ میگویند این منابع برای کل جامعه جهانی است و حتی میدانید آرام آرام میخواهند نحوه تخصیص اینها را در جامعه جهانی تغییر دهند.
دیکتاتوری تمدنی، مبنای مکتب دفاعی غرب
دلیل ندارد منابع انرژی اگر در خاورمیانه است، متعلق به ملت خاورمیانه باشد. چنین مکتبی درست کردهاند که حتی یک جغرافیای بسته نمیتوانید داشته باشید که در این جغرافیا بگویید من به یک مکتب دیگری عمل میکنم. کاملاً برای ایدئولوژی خودشان حق جهانی شدن و عبور از مرزها و شکستن مرزهای دیگر را قائل هستند. شما حق ندارید به آنها بگویید شما به چه دلیل فرهنگ خودتان را از طریق رسانههای جدید در منطقه ما انتشار میدهید! می گویند این حق ماست. هیچ وقت از یک کشوری نمی آیند بپرسد مردم عراق شما می خواهید با دموکراسی ای که ما تعریف می کنیم در کشور شما بسط بدهیم. خودشان را عهده دار بسط دموکراسی می دانند. بدون این که از ملتها بپرسد که شما می خواهید یا نمی خواهید؛ این ایدئولوژی سرانجام در شکل سیاسیاش منتهی شده به توسعه دموکراسی و امریکا.
طرح خاورمیانه جدید، ثمره مکتب دفاعی غرب
طرح جدید خاورمیانه بزرگ و جدید میدهند. طرح جدید برای آمریکای لاتین میدهند و میخواهند مرزها را بهم بزنند. این را حق خودشان میدانند این جز مکتب دفاعیشان است و برای دفاع از حقوق و امنیت خودشان و با نام دفاع از حقوق بشر این کارها را میکنند. این مکتب دفاعی است و میگویند ما حق داریم مرزهای جغرافیایی خاورمیانه را بهم بزنیم و ۳۵ کشور جدید در خاورمیانه درست کنیم.
فرار مغزها، نتیجه ی دکترین دفاعی غرب
میبینید نیروهای انسانی در این مدل همه نشت میکنند و سر از اروپا و آمریکا در میآورند. میگویند نیروها و مغزهای متفکر همه باید اینجا جمع شوند و در خدمت این مکتب قرار بگیرند. این کار را مهندسی و برنامهریزی جهانی کردهاند. شما طرحش را همه جا میبینید و پیداست که مغزها را یک جا جمع میکنند و از آنها استفاده میکنند.
“حق وتو”، “انحصار سلاحهای فوق استراتژیک” و “کاپیتولاسیون” نمونههایی از پیادهسازی مکتب دفاعی غرب
حق وتو دارند. حق دارا بودن سلاح های استراتژیک و فوق استراتژیک دارند. حق دارند از حقوق ملت خودشان دفاع کنند یا در قضیه کاپیتولاسیون، حق دارند از شهروندان خودشان در کشور ما دفاع کنند، ولو یک جرمی کنند ولی ما حق نداریم متعرض آنها شویم.
مقابله جدی با مکاتب تمدن ساز، یکی از اصول دفاعی غربی
اگر یک مکتب دیگری پیدا شد یک مکتب دیگری شکل گرفت که آن مکتب تمدن ساز بود. یعنی میتواند ملتها را سامان بدهد میتواند در مقابل ایدئولوژی مدرن یک ایدئولوژی جدیدی بدهد که ملتها را به خودش جلب کند و این اتوبان یک طرفه را برایش یک لاین دیگری درست کند. اگر ایدئولوژی آنها مدعی جامعه جهانی است اگر یک ایدئولوژی دیگری پیدا شد که آن مدعی جامعه جهانی است و قدرت ساماندهی دارد، قدرت دارد، کانون قدرت جدید ایجاد کند که قدرت جدید فقط مبتنی بر منابع طبیعی یا سلاحهای استراتژیک نیست، بلکه مبتنی بر یک ایدئولوژی است که میتواند ارواح، نیروها و ارادههای انسانی که منبع اصلی قدرت هستند را جمع کند و سامان بدهد و یک قدرت جهانی درست کند، این بزرگترین منبع قدرتی است که آنها با شدت با این مقابله میکنند.
تصرف در مفاهیم، استراتژی مؤثر مکتب دفاعی اسلام
غربیها بعد از فروپاشی شوروی و شکست مکتب مارکسیسم، نظریه برخورد تمدنها را آن هم بر محور برخورد تمدن اسلام و غرب، مطرح کردهاند همین است یعنی احساس میکنند این مکتبی که دارد جهانی میشود یک قدرت نرم دارد با او مقابله میکند. این قدرت نرم احتیاج به سلاح استراتژیک و اتمی ندارد. وقتی شما مفهوم قدرت را عوض کردید وقتی شما یک جامعه جهانی یک امت جهانی توانستید ایجاد کنید که آن امت جهانی در چارچوب این دنیا فکر نمیکند، اگر توانستید یک امت جهانی ایجاد کنید که خوف و طمعهایشان غیر از خوف و طمعهایی است که آنها ایجاد میکنند، آنها نمیتوانند تهدید و تطمیع و مهارش کنند. این قدرت جدیدی که شکل بگیرد که یک قدرت نرم است و آرام آرام ممکن است در داخل جغرافیای آنها نفوذ کند. از درون قدرت آنها را فروبپاشاند. این بزرگترین تهدید برای این جامعه است.
مکتب دفاعی اسلام، خطرناکترین عنصر در اندیشه دفاعی غرب
دنیای غرب میداند که دنیای اسلام از نظر برخورداری از سلاحهای نظامی بسیار ضعیفتر از غرب است؛ ولی چرا تمدن اسلام را خطری برای خودش میداند؟! چون میدان درگیری را خیلی عمیقتر از میدان درگیری با سلاحهای نظامی میداند. موقعی رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی فرموده بودند که، علت این که ما میگوییم ما نیاز به سلاح اتمی نداریم این است که ما توانستهایم مفهوم قدرت را در جهان تغییر بدهیم. وقتی مفهوم قدرت در جهان تغییر کرد و مؤلفههای قدرت تغییر کرد؛ این قدرت برای پیشرفت خودش نیاز به آن سلاحها ندارد.
نظریه برتر در حوزه تکامل اجتماعی، عامل قدرت مکتب دفاعی اسلام
اگر یک مکتب دفاعی جدیدی شکل گرفت که میتواند تمدن ساز باشد و توانست ابزارهای تمدنی خودش را ایجاد بکند، این بزرگترین قدرت نرمی است که برای مکتب مقابل ایجاد خطر میکند. لذا باید از این زاویه به اسلام و تمدن اسلامی نگاه کرد. به همین دلیل است که با تمام توان به جنگ اسلام آمده است و همهی توانایی خودش را در جهان دارد خرج میکند برای نابود کردن اسلام و اینها دیگر احتیاج به بحث ندارد.
ضرورت تولید ابزارهای متناسب، برپایه ی مکتب دفاعی اسلام
اگر یک مکتب جدیدی که دارای یک نظریه برتر در حوزه تکامل اجتماعی شکل گرفت و این مکتب توانست ابزارهای خودش را بسازد. بخصوص اگر این مکتب بتواند یک نظریه دفاعی را ایجاد کند فرض کنید تبدیل شود به یک جنگ فداکارانهای که میتواند یک مبدأ تولید لایزال قدرت باشد مثل عاشورا؛ این بزرگترین خطری است که جبهه مقابل شما را تهدید میکند.
هدف غرب از جنگ نرم، از بین بردن انگیزه های مقاومت است
الآن جامعه جهانی در چنین وضعیتی است غرب این رقابت را در جامعه جهانی به خوبی لمس میکند. الآن غرب در حال برنامهریزی است و این جنگ بیش از آن که جنگ سخت باشد، جنگ نرم است؛ جنگی که انگیزههای مقاومت را از درون خنثی میکند. از درون جبهه مقابل خودش را فتح میکند. ما هم الآن عمده جنگمان با جامعه جهانی جنگ سرد است. یعنی انقلاب اسلامی به شیوه جنگ نرم و جنگی که در آن از لشکرکشی و اردو کشی نظامی استفاده نمیکند. موازنه جامعه جهانی و نظم جامعه جهانی را تهدید میکند. ما که اردو کشی به امریکا و اروپا نکردهایم. فرهنگ اسلام از مرزهای خودش دارد عبور میکند. این مهمترین خطری است که غرب را تهدید می کند.
هرگز صلحی بین مکتب دفاعی اسلام و غرب ایجاد نخواهد شد
نکته آخری که عرض کنم این است که حالا آیا میشود بین این دو مکتب صلح برقرار کرد؟ هرگز شدنی نیست صلح پایدار بعد از این جنگ و غلبه یک مکتب بر دیگری است. همینطوری که غربیها بعد از عبور از مارکسیسم نظریه پایان تاریخ را دادهاند تا این رقیب ایدئولوژیک را در جهان در مقابل خودشان میدیدند می گفتند جنگ قطعی است و باید یک ایدئولوژی صد در صد غلبه کند و ایدئولوژی دیگر شکست بخورد و آن وقت جامعه جهانی به صلح میرسد. توهم برشان داشته بود خیال میکردند شکست شوروی ناشی از غلبه لیبرال دمکراسی است و میگفتند پایان تاریخ؛ و وقتی متوجه شدند که نخیر یک ایدئولوژی رقیب تواناتری ظاهر شده است و یک خطر جدیتر پیدا شده دوباره از نو جنگ جهانی را مطرح کردند.
این یک حقیقت است مادامی که این دو مکتب در مقابل یکدیگر هستند امکان صلح پایدار در جهان وجود ندارد. پایان تاریخی در کار نیست و اگر هم باشد پایان تاریخ غرب است نه جهان؛ هیچ گاه شما نمیتوانید نبی اکرم و ابلیس را که اصل جنگ بین حق و باطل بین این دو تا است به آشتی برسانید.
در مکتب دفاعی اسلام تا شرک و بت پرستی هست، جنگ هست
استراتژی ما جنگ است و تاکتیک ما ممکن است، مذاکره و نرمش قهرمانانه باشد؛ آن یک سخن دیگر است. ما نه صلح پرستیم و نه جنگ پرست؛ ما خدا را می پرستیم و وقتی توحید بر جهان حاکم شد، جنگ تمام می شود. تا زمانی که توحید بر جهان حاکم نشده است تا شرک و بت پرستی هست، جنگ هست و تا جنگ هست اسلام است. از نظر مبانی اسلام جنگ در عصر ظهور به پایان میرسد. آن هم غلبه مطلق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و الا این جنگ هست. غلبه حضرت با یک جنگ جهانی است. در ورای این جنگ یک صلحی است و این جنگ هم کاملاً دفاعی است و دفاع از توحید و کلمه حق است.
مکتب دفاعی عاشورا غلبه خون بر شمشیر است
در عاشورا، حضرت یک مکتب دفاعی درست کردند که برای غلبه مطلق، غلبه خون بر شمشیر است. در واقع بیش از آن که جنگ سخت باشد جنگ نرم است. جنگ سیدالشهداء درون را فتح کردند با مقاومت خودشان.