شب سوم محرم 1401 استاد میرباقری

آنچه پیش رو دارید سومین جلسه سخنرانی آیت الله سید محمد مهدی میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که در شب سوم محرم الحرام سال 1401 در هیأت ثارالله قم (مدرسه فیضیه) برگزار شده است.

صوت سخنرانی آیت الله میرباقری:

 

صوت روضه آیت الله میرباقری:

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 9 مرداد 1401 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در هیئت ثارالله قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ طبق آيات قرآن دو جریان امامت در امت شکل می گیرد یک امامت دعوت به آتش می کند در حالي كه امر و نهي دارد و قانون گذاري دارد و آيين و شريعت و تمدن سازي مي كند و تا عصر ظهور هم این امامت ادامه دارد و بساطش در ظهور جمع می شود. آن جريان امامت ديگر را خدای متعال در ائمه هدی قرار داده است و کارشان هم هدایت به امر خداست؛ ایشان با فرمان الهی هدایت می کنند و امت می سازند و تحت فرمان مردم نیستند. این ها عملی را انجام می دهند که امر خداست. این ها امر و حکم خدا را بر امر و حکم خودشان و دیگران مقدم می دارند. خداوند متعال براي امت سازي امكانات فوق العاده اي به اين ائمه داده اند كه مقام ملك عظيم و مفترض الطاعه و صاحب الامر بودن از مهمترين آنهاست.

دو نوع امامت در قرآن

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. قرآن کریم در مورد روز قیامت می فرماید: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلا * وَ مَنْ كانَ في  هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى  وَ أَضَلُّ سَبيلا»(إسراء/71-72). حضرت سیدالشهداء در پاسخ شخصی که در مورد این آیه شریفه سوال پرسیده بود فرمودند در این دنیا دو جریان امامت وجود دارد؛ «إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ إِلَيْهِ وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا هَؤُلَاءِ فِي الْجَنَّةِ وَ هَؤُلَاءِ فِي النَّار»(1)؛ بعد هم این مطلب را با آیه شریفه «فَريقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَريقٌ فِي السَّعير»(شوری/7) تطبیق دادند. بحث ما در این دو امامت است.

در روایتی آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَان »(2) ائمه ای که در قرآن آمده اند، دو نوع امام اند و از این دو دسته خارج نیستند؛ «قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»، یک امام، امامی است که خدای متعال آن ها را امام قرار داده است؛ زیرا می فرماید «جَعَلْناهُمْ».

این امامت اشاره ای به داستان حضرت ابراهیم دارد. زمانی که حضرت ابراهیم با نمرود درگیر شد و خدای متعال ایشان را از آتش نمرود نجات داد فرمود «أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرين »(انبیاء/70) آنها می خواستند با حضرت ابراهیم کید کنند، ولی ما کاری کردیم که آن ها خسارت زده ترین آدم ها شدند؛ «وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتي  بارَكْنا فيها لِلْعالَمين »(انبیاء/71) بعد ایشان و حضرت لوط را از سرزمین بابل به شام کنونی فرستادیم. یعنی حضرت هجرتی به آن منطقه داشتند و برای یک مأموریت دیگری به این سمت آمدند. بعد می فرماید «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحين »(انبیاء/72) حضرت اسماعیل را که قبلا به ایشان داده بود؛ علاوه بر آن خدای متعال به ایشان جناب اسحاق و فرزند اسحاق، یعنی یعقوب را عطا کرد که از پیامبران بزرگ هستند.

ما دو نسل از نسل حضرت ابراهیم داریم؛ یکی نسل حضرت اسماعیل که به نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام منتهی می شود و دیگری هم جناب اسحاق و یعقوب و نسل ایشان که بنی اسرائیل هستند. این دو نسل، دو جریان نبوت و هدایت هستند و حضرت ابراهیم خلیل، سرچشمه و منشأ این دو جریان هستند.

این نکته را هم عرض کنم که از آن جایی که خدای متعال حضرت اسحاق و یعقوب را بعد از درگیری حضرت با نمرود به ایشان عطا می کند، مشخص می شود که این فرزند مزد زحمات حضرت است. یعنی این که حضرت آمدند و بساط نمرود را جمع کردند، پاداشی دارد و آن پاداش هم همین فرزندی است که پیامبر بزرگی خواهد شد. لذا خدای متعال می فرماید: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحين ».

بعد می فرماید «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»(انبیاء/73)، ما این ها را ائمه ای قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند. اولا این امامت، امامتی است که خدای متعال برای ایشان جعل کرده است و من در آوردی نیست. ثانیا این هدایت و امامت ایشان، به امر ماست. بعد می فرماید «وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ » اقدام به خیرات و صلات و زکات را ما به این ها وحی کردیم. پس این یک جنس امامت است که خدای متعال در حضرت ابراهیم و فرزندانش قرار داده است. بنابراین این امامت، یکی از دو امامتی است که در روایت امام صادق آمده است.

حضرت در مورد این جریان امامت می فرماید: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَا بِأَمْرِ النَّاس » این ها را خدای متعال ائمه قرار داده است و کارشان هم هدایت به امر خداست؛ ایشان با فرمان الهی هدایت می کنند و امت می سازند و تحت فرمان مردم نیستند. این ها عملی را انجام می دهند که امر خداست. «يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِم »، این ها امر و حکم خدا را بر امر و حکم خودشان و دیگران مقدم می دارند.

جنس دیگر امامتی که در قرآن مورد بحث قرار گرفته است، در سوره مبارکه قصص بیان شده است. این امامت در ذیل داستان حضرت موسی معرفی شده است. در آنجا می فرماید «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْض »(قصص/4)؛ اول داستان علو فرعون را بیان می کند و بعد می فرماید «نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْض »(قصص/5)؛ فرعون این ها را مستضعف کرده بود و دچار علو و استکبار شده بود؛ لذا «وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً»، آن ها را فرقه فرقه کرد و «يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُم » و طائفه ای از آن ها را به استضعاف کشاند؛ اما حالا اراده ما چیست؟ «نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْض » اراده ما این است که به همین مستضعفین نعمت بدهیم، «وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين » این ها را ائمه و وارث قوم فرعون قرار بدهیم، «نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُون »(قصص/6) و این ها را در زمین متمکن بکنیم تا از این ناحیه عذاب و رنجی متوجه فرعون و هامان و لشکرشان بشود.

بعد می فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُون »(قصص/41) به این ها هم ما امامت داده ایم، اما امامتی که برای این ها قرار داده ایم، دعوت به آتش است؛ «يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ». بنابراین طبق فرموده امام صادق علیه السلام دو جریان امامت در قرآن کریم وجود دارد. «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِم » و «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّار»، ائمه ای که به امر خدا هدایت می کنند و ائمه ای که به سمت آتش دعوت می کنند. در مورد این دسته دوم می فرماید «يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ»، این ها امر خودشان را بر امر خدای متعال مقدم می دارند «وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل » و به هوای خودشان و خلاف آن چیزی که در کتاب خدای متعال آمده است عمل می کنند.

مقام مُلك عظيم

بنابراین امام حق وقتی که امام می شود، یک امری از ناحیه خدا در دست او قرار می گیرد و صاحب امر و فرمان می شود. این امر مثل یک ملک عظیم است، لذا می فرماید «آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيما»(نساء/54). در روایات ما در مورد ملک عظیم آمده است که این ملک عظیم یعنی لازم است که فرمانشان مثل فرمان خدا اطاعت بشود. ملک عظیمی که خدای متعال به ائمه عنایت کرده این است که اطاعت امر آن ها واجب است و مفترض الطاعه هستند. از نظر قرآن کریم این مقام مفترض الطاعه بودن، ملک عظیم است.

این ملک عظیمی که در اینجا عرض کردیم، حتی از ملک سلیمان هم برتر است. در روایتی آمده است که خدای متعال به سلیمان ملکی داد و بعد فرمود «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب »(ص/39)، این ملک ماست و هر چه می خواهی ببخش و نبخش، حساب و کتابی هم از جانب ما وجود ندارد؛ ما این ملک را به شما هدیه کردیم و تکلیفی پشت سرش نیست. در ادامه حضرت فرمودند که خدای متعال به نبی اکرم ملکی برتر از آن را داده است و سپس آیه شریفه «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(حشر/7) را تلاوت کردند. این مقام در روایات ما به مقام تفویض دین تطبیق داده شده است؛ یعنی خدای متعال دین خودش را به وجود مقدس نبی اکرم تفویض کرده است و دین اسلام در دست اوست و حضرت اجازه دارند که از ناحیه خود امر و نهی صادر کنند و خدای متعال هم این امر و نهی را به جای فرمان خودش قبول کرده است. این خیلی بحث عجیبی است. این همان ملک عظیم است.

در روایتی آمده است «أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِه »(3)، خدای متعال نبی اکرم را بر اساس محبت خود تربیت کرد و سپس سیاست بندگانش را به او سپرد و به او اختیار راهبری و سیاست گذاری و سرپرستی بندگانش را داد؛ در این مسیر هم دائماً او را با روح القدس و بقیه قوا امداد می کند. بنابراین نبی اکرم هم مقام تفویض دارند و هم رها شده در وسط میدان نیستند و خدای متعال همچنان پشت ایشان است و ایشان را یاری می کند. این مقام تفویض، خیلی مقام عظیمی است. به خاطر این مقام است که می فرماید: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه »(نساء/80).

و بعد در روایات دارد «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى  ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه » که دشمنان به همین مقام امیرالمومنین حسادت می ورزند که این مقام ملک عظیم است. ما ممکن است تلقی ای ازش نداشته باشیم ولی آنهایی که با حضرت درگیر شدند سر همین ملک عظیم با حضرت درگیر بودند. این چیزی فراتر از این ملک دنیایی است. حضرت فرمود خدای متعال به سلیمان ملک داده، بالاترش را به ما اهل بیت داده، این همین مقام است، «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»، این مقام مفترض الطاعه بودن است. یک کسی در یک مقامی باشد هرچه دستور می دهد عین دستور خدا باید اطاعت کند، خیلی مقام عجیبی است. اطاعت او اطاعت خداست و بعد دینش را به او بسپارد.

لذا امام صادق علیه السلام در این حدیثی که عرض کردم به موسی بن اشیم اینطور فرمودند. او تعجب کرده بود. می گوید من همه جا را گشته بودم، آخر سر آمدم محضر امام صادق. -آوازه امام صادق در زمان خودشان پیچیده بود در دنیای اسلام، آن شاگردانی که حضرت تربیت کردند و مسیر معارف را حضرت تغییر دادند در امت- می گوید من آمدم محضر امام صادق ببینم حضرت چطوری اند، اینقدر تعریف می شود. نشسته بودم در مجلس یک کسی از یک آیه ای پرسید، حضرت جوابی دادند. نفر دوم آمد همین آیه را پرسید، حضرت جواب دیگری دادند. خیلی مضطرب شدم! گفتم این همه تعریف، در یک مجلس یک آیه را دو جور معنا می کند! این آقا یعنی انقدر -العیاذ بالله- توجه ندارند! نفر سومی آمد همین آیه را پرسید، حضرت جواب سومی دادند. متوجه شدم نکته ای در کار است.

مجلس خلوت شد. حضرت به من فرمودند موسی بن اشیم خدای متعال به سلیمان ملک داده، بعد هم فرموده: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب ». تو خیال می کنی خدای متعال به ما این ملک را نداده، به وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چیزی نداده؟ به او یک امر بالاتری داده؛ به ما فرموده: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». بعد حضرت این را تطبیق کردند به کار خودشان، خدای متعال دینش را به ما داده است.

تمام دین در اختیار معصوم است. تمام کتاب خدا در اختیار معصوم است. «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في  صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم »(عنکبوت/49) علم کتاب نزد امام است، اما در بخشش این علم اختیار با امام است. او صاحب الامر است. به او واگذار کردند که این کتاب را به چه کسی، به چه اندازه، به چه قوم و جمعیتی به چه اندازه، عنایت بکنند. قبض و بسط این دین در اختیار رسول و امام است. این همان مقام ملک عظیم است که از آن تعبیر شده «آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً». کسی در یک مقامی قرار بگیرد که خدای متعال اختیار دینش را در دست او قرار بدهد، به او امر بدهد، بشود صاحب امر. اگر کسی صاحب این امر نشود که امام مِن الله نیست، امام من الله آن کسی است که این امر الهی در دست اوست. آن فرمانی که خدای متعال با او عالم را اداره می کند، این فرمان در دست امام قرار می گیرد.

صاحب الامر بودن ائمه

حالا این امر را آقایان اینطوری تقسیم می کنند؛ می گویند هم امر تشریعی است هم امر تکوینی، هم فرمان بر عالم می راند، هم حق تشریع و حکم جعل کردن دارد. این هم در واقع به یک جا برمیگردد؛ خدای متعال صاحب خلق و امر است «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْر»(اعراف/54). حضرت موسای کلیم در جواب فرعون وقتی که از حضرت پرسید، این رب تو چه کسی است، فرمود: «رَبُّنَا الَّذي» اولا نگو رب تو، رب همه ماست. «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى  كُلَّ شَيْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى »(طه/50) به همه مخلوقات خلقتشان را عطا کرده، بعد هدایتشان کرده است. این هدایت، هدایت به امر است. فرمان الهی است که در عالم جاری می شود و عالم را به سمت مقصد می برد. همه مخلوقات با این امر هدایت می شوند.

آن وقت یک منزلت این در اختیار امام قرار می گیرد. کسی که امام می شود، منزلتی از این امر الهی در اختیار امام قرار می گیرد، می شود صاحب الامر؛ با این امر هم عالم را راه می برد، هم امت را می سازد. اینطور هم نیست که فقط هدایت امت به او سپرده شده، نه امکاناتی به او دادند. امامی که می خواهد امت بسازد امکانات می خواهد -که از امکانات امام خدمتتان بحث می کنیم-. امکاناتی خدا به امام می دهد؛ قوایی در اختیار او هستند؛ ملائکه در اختیار او هستند، روح القدس در اختیار حضرت است. موید به روح القدس است. قوای عالم در اختیارش هستند، حتی بهشت و جهنم در اختیارش هستند. امت سازی یک کار ساده ای نیست که همینطوری بشود امامت کنی و امت بسازی. مهمترین آن امکانات همین است «يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»، این امر الهی در اختیار امام است و امام با این فرمان عالم را پیش می برد. این خیلی مقام عظیمی است که خدای متعال قرار داده.

امامت به معنی هدایت بالامر، با فرمان خدا عالم را جلو بردن. کسی که از طرف خدا به این امامت می رسد رشته ای از آن امر خدا به اندازه ظرف امامتش در دست او قرار می گیرد، می شود صاحب الامر. هم امر هدایت امت در دست اوست و با امر او امت راه می روند و هدایت شده و ساخته می شوند، هم این امر بر عالم به اندازه ظرف امامت اشراف دارد. لذا هر دو در اختیار این امام قرار می گیرند. این می شود مقام افتراض طاعت، مقام امامت، یک مقامی که می شود صاحب الامر.

این امری که در اختیار امام است، که امام صاحب الامر «يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» می شود، معنایش این است که خودش هیچ فرمانی ندارد؟ خودش صاحب فرمان نیست؟ یا نه خود او هم فرمانی دارد. خدای متعال به او مقام فرمان می دهد، امرش در عالم کار می کند. امرش در امت سازی کار می کند. با امر او عالم راه می رود. منتها «يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِم »، این فرمان دنبال فرمان خداست، تابع فرمان خداست؛ خودش صاحب فرمان است، به او مقام امر می دهند، «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» این امری که به او می دهند، مقدم بر امر خدا هیچوقت نیست، اختیار دارد. به فرعون که چیزی ندادند، چیزی در دست فرعون نیست. به تعبیر سحره فرعون وقتی مومن شدند، به فرعون می گویند: «اقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضي  هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا»(طه/72) هر حکمی می خواهی بران، قضای حکم تو در حد دنیا جاری است، حکمت در جای دیگر که جاری نیست. چیزی دستش نیست.

ولی در همان محدوده ای که به او سپردند، اختیار هم دادند، امامت دادند «يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّه » فرمان خودش را جاری می کند، کاری با فرمان خدا ندارد. امام معصوم در عین اینکه صاحب فرمان است نه این که العیاذ بالله مثل چوب و سنگ است و هیچ اختیاری ندارد. صاحب فرمان است، اولوالامر است. در عین این که این امر را به او دادند، امرش تابع امر الهی است. با امر خدا عالم را پیش می برد، با امر خدا عالم را اداره می کند، این می شود امام «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا». مجبور نیست، امر در دست خودش است، خود او صاحب فرمان است، این فرمان هم در اجرای دین است که یک مقام فوق العاده ای است. گاهی از آن تعبیر می کنند به امر تشریعی که خیلی هم لطیف و دقیق نیست. یکی هم امری است که در عالم جاری می شود به اندازه ظرف امامت.

لذا در روایات دارد که حضرت ابراهیم خلیل وقتی به مقام امامت رسید، جهنم هم به یک معنا تحت فرمان ایشان قرار گرفت. می خواهد امت بسازد، باید قوای عالم او را امداد بکنند. «وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ»، علاوه بر آن یک وحی ای به آنها می شود که فعل الخیرات است؛ «إِقامَ الصَّلاةِ» است، «إيتاءَ الزَّكاة» است. لذا در یک روایتی دارد حضرت ابراهیم خلیل وقتی این مقام بهشان داده شد خیلی شگفت زده شدند، خیلی چیزها دستشان بود، وقتی به یک نقطه ای رسیدند که صاحب الامر شدند، فرمانشان شد فرمان خدای متعال، حالا او می تواند امر کند و امرش هم امر خداست و اگراین امر را به کسی ندهند و فرمان بدهد، این فرمان، فرمان خدا نیست، باید «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» باشد.

امكانات امت سازي در اختيار امام

پس این یک جریان امامت است، که با امر امام دارد امت ساخته می شود و راهبری می کند. فرمانش جاری و نافذ است. نه فقط در امتش نافذ است، در عوالم هم نافذ است. اگر امامی که می خواهد امت بسازد، بستر ساخت امت در اختیارش نباشد، ملائکه ای که باید کار کنند، تحت فرمان او نباشند، قوای عالم که باید برای او کار کنند، تحت فرمان نباشند؛ اینکه صاحب الامر نمی شود. درحالی که می بینید در شبهای قدر تمام ملائکه «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْر»(قدر/4) [خدمت میرسند] این امام است. تمام ملائکه و روح می آیند تحت فرمان. باید بیایند اینجا برنامه خودشان را با امام هماهنگ کنند و بروند. پس این یک جریان امامت در عالم است که ان شاء الله بعضی آیاتش را می خوانم.

پس اینها امر دارند ولی «يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِم »، فرمان خودش در عالم کار می کند ولی امرش تابع امر الهی است، مجرای امر خداست. از خودش دستوری به کسی و به هیچ یک از قوای عالم نمی دهد. این مقام، مقام افتراض الطاعه، مقام فرمان است و خیلی مقام عجیبی است که حضرت فرمودند، آیات قرآن را همینطوری بفهمید. یک موقعی کسی از حضرت پرسید «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُم »(زخرف/55) اینها ما را به أسف آوردند ما هم از آنها انتقام گرفتیم؛ یعنی چی؟ مگر خدا متأسف می شود؟ حضرت فرمود خدا مثل ما که متأسف نمی شود، نه غصه می خورد نه خوشحال می شود. خدایی که غصه بخورد که خدا نیست. پس این آسفونا یعنی چه؟ فرمود خدای متعال «لَا يَأْسَفُ كَأَسَفِنَا»(4) اینکه مثل ما غصه بخورد، مثل ما خوشحال بشود، یک روزی چاق بشود، یک روزی لاغر بشود، یک روزی زمینگیر بشود، اینکه خدا نیست.

پس «آسَفُونا» یعنی چه؟ فرمود «لَكِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِيَاءَ لِنَفْسِهِ»، «هُمْ مَخْلُوقُونَ مَرْبُوبُون » یک بنده هایی دارد، اینها مخلوق اند، تحت ربوبیت اند، ولی چه بنده ای هستند! به تعبیری «ها عَلِیٌّ بَشَرٌ کَیفَ بَشَر»، تعبیر بشر هم نیست، «مخلوقون» «مربوبون» «یأسفون» و «یرضون». اینها خوشحال می شوند، اینها متأسف می شوند، راضی می شوند. «جَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِه »، این می شود مقام، خدای متعال رضای آنها را رضای خودش و سخط آنها را سخط خودش قرار داده. بعد هم حضرت توضیح می دهند که چرا اینکونه است. یک تعبیر خیلی بلندی است، می فرماید: «لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ إِلَيْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَيْه » چون این وجود، وجودی است که جز دعوت به سوی خدا و جز دلالات به سوی خدا، در او نیست. اگر یک جایی ناراحت می شود در همین مسیر دعوت و دلالت است. چیزی جز دلالت به سوی خدا ندارد. أسفش همین است، خوشحالی اش همین است؛ «جَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِه لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ إِلَيْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَيْه».

 این یک جریان امامت است؛ در این مختصات امر دارد، نهی دارد، فرمان دارد. یک جایی منع می کند، «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». ظاهر این آیه ذیل بحث انفال است در سوره حشر، ولی در روایات ما بسط داده شده. فرمودند وجود مقدس نبی اکرم و به تبع ائمه علیهم السلام در دین خدا می توانند امر و نهی بکنند، دین به آنها تفویض شده و صاحب الامرند. این خیلی مهمتر از بحث انفال است. یک بار می گویید انفال را خدا به امام داده، تمام ارض للامام است، این خیلی مهم است، فرمود: «الْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا» روایات متعدد است، تمام زمین مال ماست، انفال را خدای متعال از دست کفار گرفته، برای حضرت بوده، دوباره برگردانده به حضرت، ولی این در مقابل این امر دین که به نبی اکرم سپرده شده اصلا مهم نیست. ایشان می تواند در امر دین؛ که این یک مقداری گفتگو می خواهد که دین چیست که انقدر موقفش مهم است، که می شود ملک عظیم بالاتر از جنس ملک سلیمان است. سنخش با ملک سلیمان فرق می کند. این یک امامت است.

آن طرف هم خدای متعال به یک عده ای در عالم اجازه امامت داده؛ «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً» اینها «يَدْعُونَ إِلَى النَّار». اینها چکار می کنند؟ «يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل »، هوای خودش را بر خلاف کتاب مبنا قرار می دهد. امامتش اینطوری است؛ امت می سازد بر مدار هوای خودش، بر مدار امر خودش، بر مدار حکم خودش. هر دو امر دارند، هر دو نهی دارند، جنس امر و نهیشان فرق می کند. یکی تابع هوای خودش است، یکی تابع امر خداست. یکی دنبال امر خداست، یکی کاری با فرمان خدا ندارد. این دو جنس امامت است.

تأويل آيات بني اسرائيل بر امت ائمه

این آیاتی که در باب امامت است -که ان شاء الله تقدیم می کنم- ظاهرش راجع به حضرت ابراهیم خلیل و جناب اسحق و حضرت یعقوب و بعضی از آیاتش راجع به بنی اسرائیل است. در سوره سجده فرموده است: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُون»(سجده/24)  این امامتی که خدای متعال بر آنها قرار داده در تأویل به ائمه تطبیق شده است. من یک روایتش را بخوانم عرضم را جمع کنم.

در تفسیر فرات بن ابراهیم از امام باقر علیه السلام نقل می کند. «جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً» ذیل این آیه سوره سجده میفرماید، یک عده از آنها را امام قرار دادیم، «لَمَّا صَبَرُوا». ظاهر آیه راجع به بنی اسرائیل است. حضرت فرمودند: «نَزَلَتْ فِي وُلْدِ فَاطِمَةَ خَاصَّةً»، مقصود از این «منهم» یعنی از نسل حضرت زهرا، همه هم امام نیستند. از نسل حضرت زهرا یک عده خاصی امام اند.

یک آیه مبارکه ای هم در سوره فاطر است که می فرماید: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا»(فاطر/32) یک عده ای را خدا برگزیده و کتاب را به اینها عطا کرده می فرماید؛ همین ها سه دسته هستند، یک دسته شان «مُقتَصِدٌ» اند، یک دسته شان «سابِقٌ بِالْخَيْرات » اند، یک عده «ظالِمٌ لِنَفْسِه » هستند. یک کسی گفت مقصود همه فرزندان حضرت زهرا هستند. فرمود نه بعضی از این ها که شمشیر دست گرفتند. آنهایی که در مقابل ائمه ایستادند، آنها از این آیه خارج اند. بله راجع به فرزندان حضرت زهراست، این ها هستند که «أَوْرَثْنَا الْكِتابَ»، ولی خود اینهایی که «أَوْرَثْنَا الْكِتابَ»، یک عده ای از آنها از دایره خارج اند.

آنهایی هم که در این دایره اند، سه دسته اند: «ظالِمٌ لِنَفْسِه » آن کسی است که علیه امام اقدام نمی کند، اما در خانه نشسته، دعوت به امام هم نمی کند. مقتصد آن کسی است که امام خودش را می شناسد، دعوت به امام می کند. سابق بالخیرات ائمه هستند. ائمه از ولد حضرت زهرا هستند، آن هم مصطفین از آنها، آن هم سابق بالخیراتشان؛ راه نرفته را می روند، راه را برای دیگران باز می کنند، خدای متعال به اینها امامت داده. این امامت در نسل حضرت زهرا آن هم برگزیده از برگزیده شان است، که می شوند معصومین علیهم السلام.

پس این دو جریان امامت است. هر دو امر دارند، هر دو نهی دارند، هر دو هم «جَعَلَنا» خدای متعال جعل کرده،  یک عده «یدعون الی النار» یک عده «یهدون بامرنا» تفاوتشان در همین است. اینها «يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِم »، آنها به عکس «يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّه »، امرشان بر امر خدا مقدم است.

در همین امت دو جریان امامت است. فرمود آنچه در بنی اسرائیل بوده در این امت است، «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّار» در تنزیل راجع به فرعون است ولی تأویلش راجع به این امت است. «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» راجع به بنی اسرائیل است، تأویلش راجع به ائمه است. لذا ذیل آیه حضرت می فرماید: این ائمه «يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل » در همین امت. آیه را نبریم در بنی اسرائیل، در همین امت ائمه ای هستند که «یهدون بامرنا»، یک ائمه ای هم هستند که «یدعون الی النار». اینها چه کسانی هستند؟ کسانی که هوای خودشان را مقدم بر کتاب الله می کنند.

دو جریان در این امت شکل می گیرد، یک امامتی در این امت شکل می گیرد که دعوت به آتش می کند. تا عصر ظهور هم این امامت ادامه دارد و بساطش در ظهور جمع می شود. اینها فرمان دارند و امت می سازند برای خودشان، آیین و شریعت درست می کنند، قانون گذاری می کنند، مناسک درست می کنند. به تعبیر امروزی بخواهیم بگوییم تمدن درست می کنند. ولی در این امت سازی شان «يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل »، بر خلاف خدای متعال عمل می کنند. نتیجه این امت سازی می شود همین چیزی که دامنه اش را دارید می بینید، تا ظهور هم ادامه دارد. این دو جریان امامتی است که خدای متعال از آن بحث کرده و در روایت هم مفصل از آن گفتگو شده است.

پی نوشت ها:

(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 153

(2) الكافي (ط – الإسلامية)، ج 1، ص: 216

(3) الكافي (ط – الإسلامية)، ج 1، ص: 265

(4) الكافي (ط – الإسلامية)، ج 1، ص: 144

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *