شب هشتم محرم ۹۶ استاد میرباقری

آنچه پیش رو دارید هفتمین جلسه سخنرانی آیت الله سید محمد مهدی میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که در دهه اول محرم الحرام سال ۹۶ در هیأت ثارالله قم (مدرسه فیضیه) برگزار شده است. ایشان در این بحث بیان می کنند خدای متعال در خصوص مساله ولایت و خلیفه الهی بسیار سختگیری دارد چنانچه در خطاب خود به نبی اکرم این سختگیری را بیان می کنند که البته مخاطب اصلی ما سوای نبی اکرم هستند زیرا حضرت با حمایت خدای متعال هرگز تخلفی در ابلاغ وحی ندارند. در این طرح کلی و جامع نبی اکرم یک درگیری همه جانبه و تاریخی نیز وجود دارد اهل باطل چون تمامیت خواه هستند هرگز کوتاه نمی آیند و به دنبال تسلط بر همه شئون زندگی انسان هستند. بین این دو جبهه صلح واقع نمی شود مگر آنکه باطل نابود شود. توحید محور صلح است….

صوت سخنرانی آبت الله میرباقری:

 

صوت روضه آبت الله میرباقری:

تمامیت خواهی جبهه طاغوت درگسترش ولایت باطل

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین احمده و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنه علی اعدائهم اجمعین. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(توبه/۱۱۹)، شاید معنای دقیق و کامل همراهی با نبی اکرم و اهل بیت همراهی در طرح عظیمی است که وجود مقدسشان برای هدایت عوالم دارد. تمام قوای ما باید همراه وجود مقدس حضرت حرکت بکنند و قلب و فکر وتمام قوای ما هیچ مقاومتی در مقابل آنها نداشته و تبعیت محض داشته باشند.

این برنامه عظیمی که حضرت دارند، نه اخلاق محور و نه شریعت محور بلکه ولایت محور است؛ یعنی هم اخلاق و هم شریعت بر مدار ولایت تفسیر می شوند. اینکه گفته می شود با وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باشید و با همراهی ایشان حرکت کنید معنایش این است که با طرح دیگران نباشید مواظب باشید در درون آن طرح و آن برنامه مقابل عمل نکنید؛ زیرا در مقابل این طرح یک طرح دیگری وجود دارد که بر محور ائمه جور و ولات باطل و طاغوت است که آنجا هم اخلاق تابع اخلاق ولات است و آنجا هم قوانین و شرایع، تابع روحیات ائمه نار هستند؛ یعنی در جبهه باطل هم محوریت با ولایت باطل است که «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ»(بقره/۲۵۷) اخلاق و رفتار و افکار پیروانشان و نیز هم دلی ها و همکاری ها و همفکری هایشان ظلمانی می شود. تمام اینها قواعد و مناسکی دارد که در بستر ولایت ائمه نار واقع می شود؛ یعنی جبهه مقابل هم دنبال این است که مدیریت و راهبری خودش را به جبهه مومنین تسری بدهد و حاضر نیست که در یک محدوده عمل بکند و کاری با جبهه مومنین نداشته باشد و اگر یک جایی دعوت به همکاری کرده و به حضرت عرض می کردند: شما یک مدت بت های ما را بپرستید و ما خدای شما را می پرستیم، یک فریب بود، چون اگر وجود مقدس نبی اکرم یک لحظه هم بت می پرستید آنها غالب شده بودند و بت پرستی واقع شده بود.

کسی که در مقابل چوب و سنگ و دنیا و طبیعت و بت ها سجده می کند، نمی تواند خداپرست بشود، و مثلاً یک روز بت را عبادت کند و یک روز خدا را عبادت کند. اگر وجود مقدس نبی اکرم همراهی می کردند، از مدار توحید خارج شده بودند.

محور این درگیری بین حق و باطل توحید و پرستش خدای متعال و دنیا پرستی و بت پرستی است. هیچ دعوای دیگری وجود ندارد و نزاع بر سر دین است که همان مناسک و آیین پرستش است. یکی دستگاه پرستش حضرت حق است و یکی هم آلهه خودشان را می پرستند. خدای متعال در قرآن می فرماید «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّـهِ أَندَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّـهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّـهِ»(بقره/۱۶۵) برای خدا شریک قرار می دهند و آنها را مثل خدا دوست دارند.

این دو دین مناسک پرستش دنیا و پرستش خدای متعال هستند و کاملاً هم فراگیر هستند و همه عرصه های زندگی بشر را می پوشانند و هیچ نقطه خلأی ندارند. هر دو دین و هر دو مکتب ولایت محورند و اخلاق و مناسک و عواطف و شرایع در هر دو دستگاه تابع ولایت است. هر دو دستگاه هم دنبال این هستند که عالم را تحت هدایت یا ضلالت خودشان در بیاورند. نه دستگاه باطل قانع است [که در عالم خداپرستی باشد] و نه دستگاه حق قانع است که بت پرستی در عالم باشد. طبیعتاً یک درگیری قطعی بین این دو تا جریان و دو دین هست و هیچ زندگی مسالمت آمیزی ندارند زیرا امکان ندارد که انسان دو معبود را بپرستد؛ لذا محور وحدت و اتفاق و ائتلافی با هم دیگر ندارند؛ چون محور ائتلاف اله است. وقتی اله ها با هم یکی شد همه با هم متحد می شوند. وقتی همه در مقابل خدای متعال سجده می کنند و هیچ انانیت نفسی نباشد، هیچ نزاعی و هیچ درگیری ای در عالم نیست.

خدا رحمت کند امام بزرگوار را که می فرمودند که اگر همه صد و بیست و چهار هزار پیامبر با همدیگر در یک جا جمع بشوند با هم کمترین اختلافی نمی کنند ولو این که درجات ایمان و مقاماتشان یکسان نیست ولی با هم نزاعی ندارند، چون موحد و در مقام اخلاص هستند و چیزی در وجودشان جز انگیزه های الهی نیست. قرآن می فرماید «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»(آل عمران/۱۰۳) یعنی این رشته الهی است که می تواند قلوب و افکار انسان ها را دور هم جمع بکند. وقتی اله ها متعدد شد، نزاع قطعی است. اینهایی که بحث می کنند از این که نزاع را کنار بگذارید، این یک فریب است که می خواهند شما در راه خدا نجنگید؛ بلکه در راه شیطان بجنگید تا آنها غالب شوند. آنها همین را می خواهند که شما نسبت به خدا و اله خودتان تعصب نداشته باشید و دفاع از خدا را کنار بگذارید که آنها غالب شوند. آنها از دنیا پرستی دست بر نمی دارند و هر وقت شما در پرستش با آنها همراه شدید، زمین خورده و مغلوب آنها می شوید زیرا اینجا جایی نیست که با هم همراهی کنید زیرا به فرموده قرآن «وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ *وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ»(کافرون/۴-۶) نه جای مسامحه و نه تبعیت است.

وجود مقدس نبی اکرم در این میدان مامور می شوند که «وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ»(هود/۱۱۳) یعنی اصلاً میلی به آن طرف نباید پیدا کنند؛ و الا آتشی که آنها را می گیرد شما را هم مس می کند. به همین دلیل است که ما دعوت به برائت و لعن می شویم. ما باید از کوچک و بزرگ منکر تبری بجوییم و با آن درگیر باشیم. و الا حتما آتش آن ما را می گیرد. انسان یک صحنه لهوی را تماشا می کند اگر در دلش لااقل انکار نکند، کم کم از این صحنه ها خوشش می آید و عقوبت آن هم او را می گیرد؛ مثلاً لذت نماز شب و مناجات از او گرفته می شود. این عقوبت از اینجا هست تا آنجایی که انسان به یک دستگاه باطلی تمایل پیدا می کند و آتش آنها دامن او را هم می گیرد.

وقتی عذاب الهی نازل می شود به حضرت لوط می گویند: شما دست اهل بیت تان را بگیرید و بروید کار تمام شده و قطعی است و بناست عذاب نازل بشود. به پشت سرتان هم نکنید؛ یعنی تعلقاتتان را قطع کنید و الا کمترین تعلق شما را هم گرفتار می کند و عذابی که می آید شما را هم می گیرد. به این دلیل است که به وجود مقدس حضرت و ما مومنین و همه دوستان ایشان دستور می دهند که «وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ»(هود/۱۱۳) هیچ رکون و میل و اعتماد و گرایشی به آنها پیدا نکنید.

سختگیری خدای متعال در موضوع خلافت الهی

خدای متعال به این وجود مقدس می فرماید «لَعَمْرُکَ»(حجر/۷۲)؛ یعنی قسم به جان تو؛ «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا * وَ دَاعِیًا إِلَى اللَّـهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِیرًا»(احزاب/۴۵-۴۶)؛ «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ»(قلم/۴)، و اینقدر این پیغمبر را در قرآن مدح می کند. اما گاهی خطاب هایی دارد که انسان محیر می شود که چطور خدای متعال به این پیغمبر اینطور خطاب می کند. «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»(مائده/۶۷) یعنی آنچه که گفتیم را بگو و اگر نگویی انگار هیچ کاری نکردی؛ «فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَى إِلَیْکَ»(هود/۱۲) یعنی اگر نگویی بعضی از آن وحی که در نظر داری به مردم نمی رسد. پس بیان آن را به تأخیر نیانداز زیرا فرصت بیان آن همینجاست. این دو آیه هر دو در باب موضوع ولایت است.

از جمله همین آیات است که خدای متعال به حضرت می فرماید «وَ إِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَ إِذًا لَّاتَّخَذُوکَ خَلِیلًا * وَ لَوْلَا أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا»(اسراء/۷۳-۷۴) یعنی اگر ما مراقب تو نباشیم ممکن است رکونی به آنها پیدا بشود. ما به تو وحی کردیم و اینها همه چیز را فراهم کرده بودند که فتنه ای را درست کنند و شما را از عمل به این وحی باز بدارند و اگر وحی را تغییر می دادی با تو رابطه خلت برقرار می کردند و دوست صمیمی تو می شدند. آنها دنبال این بودند که پیغمبر وحی را کنار بگذارند و با آنها همراه بشوند. در روایات تأکید می کند که موضوع این آیات، ولایت امیرالمومنین است. این دین ولایت محور است. همه این خطاب ها هم اینجاست؛ یعنی در این موضوع خطابات سنگین است؛ زیرا اینها تلاششان را کردند که یک حرفی را به ما نسبت بدهید و با آنها همراهی کنید، ولو نماز بخوانید و روزه بگیرید؛ ولی ما تو را استوار کردیم؛ البته معنای «لو لا» این است که اصلاً اتفاق نمی افتد؛ زیرا پیامبر هیچ وقت رکون پیدا نمی کند چون خدای متعال او را تثبیت می کند و ثبات قدم می دهد؛ و یا مثل این آیه که می فرماید «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ»(انبیاء/۲۲)؛ یعنی اگر دو خدا وجود داشت؛ که البته وجود ندارد. یک غصه ای روی دل پیغمبر خدا نشست؛ اما منظور این است که اگر می بود و حالا که نیست. در یک روایتی وجود مقدس نبی اکرم فرموده بودند که اگر فاطمه زهرا هم این کار را می کرد به او حد می زدم. در حالی که ایشان عصمت الله الکبری و معصوم مطلق است و همه عصمت ها به او بر می گردد. حضرت غصه دار شدند که مگر در من شائبه این کار بوده که پدرم راجع به من اینطوری فرمودند، شبیه این آیه «وَ لَوْلَا أَن ثَبَّتْنَاکَ»(اسراء/۷۴) نازل شد، یعنی حضرت که نگفتند: شما این کار را انجام می دهید . این از همان جنس است و می خواهد که بیان کند، اگر ما تو را تثبیت نمی کردیم ممکن بود به آنها میل پیدا کنی. محال است خدای متعال پیغمبرش را تثبیت نکند و پیغمبر ذره ای از حمایت خدا خارج بشود؛ گرچه که اینها همه تلاششان را متمرکز کردند و حتی یک ذره هم کوتاه نمی آیند.

مدار برنامه نبی اکرم بر امام است و اگر کوتاه می آمدند کار تمام بود و همه منازعات حل می شد. آنها فشار آوردند و قوایشان را متمرکز کردند و ممکن بود که پیامبر کمی به آنها میل پیدا کند که در آن صورت خدای متعال می فرمایند «إِذًا لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاهِ وَ ضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا»(اسراء/۷۵) یعنی عذاب دنیا و آخرت را دو چندان می کردیم و دیگر ناصری هم پیدا نمی کردید.

در روایت ذیل آیه فرمودند که اینجا موضوع امامت امیرالمومنین و خلافت الهیه است. آنها تمام توان را گذاشتند تا حضرت ذره ای عدول کنند؛ اما خدای متعال هم حضرت را محکم نگه داشت و ایشان هم ذره ای در این موضوع کوتاه نیامدند.

این خطاب معنایش واضح است یعنی ما صد در صد تو را حفظ کردیم و تو در حمایت ما هستی؛ ولو شیطان و همه قوایش با هم دست بدهند، نمی توانند ذره ای در میل تو تأثیر بگذارند. در مجلسی مامون از وجود مقدس ثامن الحجج سوال کرد: اینها که می گویید: انبیاء معصومند،پس مانند این خطاب لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناک یعنی چه؟! حضرت فرمود «مِمَّا نَزَلَ بِإِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَهُ»(۱)؛ یعنی گاهی آدم می خواهد یک حرفی به یک نفر بزند، دیگری را مخاطب قرار می دهد؛ که ضرب المثل فارسی آن این است: به در می گویم دیوار بشنود. سپس حضرت بعضی آیات دیگر را شمردند و گفتند: جنس اینها یکی است گرچه مخاطب به حسب ظاهر پیامبرند، ولی در واقع با ما صحبت می کنند؛ کما این که در جایی دیگر می فرماید «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى»(نجم/۳-۴) پیامبر اصلا هوی در وجودش نیست و هرچه می گوید وحی است که بعضی گفته حتی اگر اسم این حضرت را بپرسی با وحی جواب می دهد

در یک جای دیگری خدای متعال می فرماید «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ»(حاقه/۴۴-۴۶) یعنی دین ما اینقدر مهم است که اگر چیزی به ما نسبت بدهد رگ گردنش را می بریم. این خطاب به ماست؛ و الا پیغمبر معصوم مطلق است اینها هشداری است که ما حواسمان جمع باشد زیرا اینجا جای حرف زدن اضافی نیست.

حیرت آخرت و سیر در ظلمات در رویگردانی از امام

خدای متعال در قرآن می فرماید «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَـئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا»(اسراء/۷۱) ما در قیامت مردم را با امامشان صدا می زنیم؛ زیرا در آنجا آدم هیچ عنوانی ندارد. در محشر می گوییم که امت امیرالمومنین یا امت حضرت موسی بیایند. روایتی در کتاب الحجه کافی از وجود مقدس نبی کرم صلی الله علیه و آله و سلم است که از ایشان سوال شد: یا رسول الله مگر شما امام همه نیستید؟ فرمود: من پیغمبر همه هستم ولی خدای متعال ائمه ای از اهل بیت من قرار داده که سران کفر به آنها ظلم می کنند هر کس ولایت آنها را قبول کرد و با آنها بود با من است و روز قیامت من را می بیند و هرکس از آنها رویگردان بود با من نیست؛ همراهی با آن امام شرط همراهی و سیر با من است. اگر با آن امام بودید در قیامت هم شما را با او صدا می زنند؛ و الا نه. کونوا مع الصادقین اگر از این امام تبعیت کردیم روز قیامت ما را در امت حضرت صدا می زنند و اگر با این ائمه نبودیم ما را در امت حضرت صدا نمی زنند. بعد می فرماید «فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَـئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا»(اسراء/۷۱) در قیامت وقتی مردم را صدا می زنند آنها که کتاب را به دست راستشان می دهند کتابشان را می خوانند و هیچ ظلم به آنها نمی شود. در این آیه از آنها که کتابشان را به دست چپ می دهند حرفی نشده است و واضح است که مطلب چیست. آدم ها تابع امام شان هستند و آنهایی که دنبال امام حق هستند کتابشان را به دست راستشان می دهند و آنهایی که تابع ائمه نارند اصحاب الشمال هستند. شمال حقیقت امام باطل است کما این که یمین به یک معنا امام حق است. مردم با امامشان در محشر می آیند. یک عده ای کتابشان به دست راستشان است. در آیه بعد می فرماید «مَن کَانَ فِی هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِیلًا»(اسراء/۷۲) هر که در این عالم کور باشد در آخرت هم کور است. حیرت راه در آخرت بیشتر است. ضلال کسی است که به امام نرسیده است. مردم در تقسیم بندی قرآن سه دسته هستند: «منعم علیهم» که به امام رسیده اند؛ «ضالین» که به امام نرسیده اند یک عده هم مغضوب هستند که با امام درگیرند. اگر کسی اینجا در کوری بود در آخرت هم کور است و راهش هم تاریک تر و حیرتش هم بیشتر است. اگر کسی دنبال امام حق رفت و خودش را به امام که سرچشمه و کلمه نور است برساند، به فرموده قرآن «اللَّـهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»(بقره/۲۵۷) که ادامه آن ولایت الرسول و امام است که تفسیر آن این آیه است «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّـهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ»(مائده/۵۵). «الله ولی الذین امنوا» یعنی «الله ولی الذین امنوا رسوله ولی الذین امنوا امیرالمومنین ولی الذین امنوا»، یخرجهم من الظلمات الی النور، اگر کسی امامش امام نور و ولایتش ولایت نور بود، در فضای نورانی قرار می گیرند و در قیامت هم چشم دارند؛ اما آنهایی که رویشان را از امام بر می گردانند هم در ظلمت هستند و هم چشم ندارند.

قرآن می فرماید «یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ»(حدید/۱۳) منافقون و منافقات به مومنین می گویند به ما یک مهلتی بدهید و یک نگاهی به ما بکنید تا ما یک شعله از نور شما بگیریم؛ چون خودشان نور ندارند و کور هستند. وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى* قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَ قَدْ کُنتُ بَصِیرًا* قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَى»(طه/۱۲۴-۱۲۵)، ذکر در اینجا یعنی امام و کسی که از امام اعراض می کند، عیش او تلخ می شود روز قیامت هم کوردل و کورچشم محشور می شود، وقتی می گوید که من چشم داشتم به او گفته می شود که آیات و ائمه ما آمدند اما شما روی خود را برگرداندید و کسی که روی خودش را از امام برگرداند هم در ظلمات است و هم کور است.

«یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَـئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا»(اسراء/۷۱) این آیه هم می فرماید که مردم را با امامشان در محشر صدا می زنیم. یک عده کتابشان به دست راستشان است. اما آنهایی که در دنیا کورند، در آخرت هم کور هستند و گمراهی دارند. محیط امامت ائمه نور هم محیط بصیرت و هم محیط نور است. محیط امامت ائمه باطل هم ظلمت و هم کوری است. این تعبیر را حضرت در مورد دوره اولی در خطبه شقشقیه فرمودند «طَخْیَهٍ عَمْیَاء»(۲) یعنی تاریکی کور، که هم فضا تاریک و هم کور است.

دسته دوم که در آیه بیان نشده آنهایی هستند که کتابشان به دست چپ داده می شود چون دنبال امام حق نرفتند؛ پس در دنیا و آخرت کور هستند. در ادامه سوره هم می فرماید وَ إِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَ إِذًا لَّاتَّخَذُوکَ خَلِیلًا * وَ لَوْلَا أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا»(اسراء/۷۳-۷۴) ما به تو وحی کردیم که باید مسیر امت خودت را روشن کنی و امامی قرار بدهی که امام نور است تا همه دنبال او حرکت کنند و به نور و بصیرت برسند و در روشنی راه بروند. اینها تمام تلاش خودشان را گذاشتند تا شما خلاف این وحی را بگویی، اما ما به شما ثبات قدم دادیم و اگر ذره ای به آنها رکون پیدا می کردید، به گرفتاری دو برابری دنیا و آخرت مبتلا می شدید. این سخت گیری در موضوع ولایت و امامت است.

درگیری پیامبر با جبهه طاغوت در عدم متابعت از آنها

در این درگیری یکی از دستورات حضرت این است ذره ای نباید نسبت به دستگاه باطل رکون و اعتماد و میل داشت زیرا اینجا جای کوتاه آمدن نیست. ممکن است یک جایی در مقام عمل بعضی از فروع تأخیر بیافتد؛ ولی در این موضوع اصلاً جای کمترین مسامحه ای نیست. اینجا یک درگیری همه جانبه بین دو جریان است که هر دو بر محور امام است: یا امام حق یا امام باطل، یا امام نور یا امام ظلمت، ائمه نار یا ائمه جنت. در این درگیری ذره ای رکون به آن طرف نباید پیدا کرد و کمترین میل انسان را گرفتار می کند. این یک دستور تاریخی است که هر چه آنها تلاش می کنند که در این موضوع کوتاه بیایید، ذره ای حق ندارید کوتاه بیایید؛ زیرا اینجا جای کوتاه آمدن نیست. خدای متعال دو خطاب در قرآن به پیغمبر دارد که یک جا می فرماید «لعمرک» و یک جا می فرماید «لولا»، که کمال احترام به نبی اکرم است.

موجی و فتنه ای که آنها ایجاد کردند، خیلی سنگین بود. به حدی که حضرت نگران بودند. در حدیث است که وقتی این دو آیه نازل شد «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»(مائده/۶۷)؛ «فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَى إِلَیْکَ»(هود/۱۲) حضرت فرمودند: اول خدای متعال یک وعیدی داد و بعد تهدید کرد که من مصمم شدم و این را گفتم. حضرت می ترسیدند این امت نوپا نتوانند راه بیایند؛ زیرا خیلی تحمل ولایت سخت است. در روایات هم آمده که «أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَب»(۳) سخت ترین امتحان همینجاست و می ترسیدند که امت در این امتحان موفق نشوند.

قرآن که داستان موسای کلیم علی نبینا و اله و علیه السلام را ذکر می کنند می فرماید «فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَهً مُّوسَى»(طه/۶۷) وقتی سحره سحرشان را انداختند یک خوفی در دل حضرت پیدا شد و نگران این بود که نکند مردم حق و باطل و فرق ریسمان و معجزه را نفهمند. خدا فرمود حتما کار را انجام دهی، چون این جا جای کوتاه آمدن و تأخیر نیست چون فرصت فوت می شود.

بنابراین اصلاً به آن طرف نباید رکون پیدا بشود. ما هم دنبال حضرت باید بایستیم و اگر ما هم رکون پیدا کردیم، از ولایت حضرت بیرون می رویم؛ و الا حضرت در مسیر خودشان استوار و ثابت قدم ایستاده اند. به حضرت دستور داده شد «وَ اصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ»(مزمل/۱۰)؛ «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ»(انسان/۲۴) صبرهای متفاوت [از حضرت خواسته شده] و خدای متعال هم کار را به وقت خودش انجام می دهد. همچنین به حضرت دستور می دهند «فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَ جَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا»(فرقان/۵۲)، اطاعت از کفار نکن و با آنها جهاد کبیر کن. جاهدهم را مفسرین دو احتمال دادند: یکی اینکه مثل علامه طباطبایی فرمودند: با این قرآن با آنها درگیر باش، و دوم این که در همین عدم متابعت و عدم اطاعت یک درگیری بزرگ هست. سرمایه پیامبر قرآن است و اگر اطاعت نکند باید مجاهده کند. از این آیه استفاده می شود که در عدم اطاعت یک درگیری بزرگ است.

وجود مقدس نبی اکرم طرحی مقابل آنها دارند و آنها می خواهند طرح حضرت را در طرح خودشان بیاورند. خدای متعال می فرمایند که شما وارد طرح آنها نشو؛ بلکه وارد یک میدان درگیری عظیم با آنها بشو که یک جهاد کبیر است که حضرت در همه عرصه ها در مقابل آنها استقامت می کنند اما از آنها تبعیت نمی کنند. حضرت «کَافَّهً لِّلنَّاسِ»(سبا/۲۸) یعنی رسولی هستند که برای همه مردم آمدند لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»(صف/۹) باشند، «أَوَّلِ النَّبِیِّینَ مِیثَاقاً، وَ آخِرِهِمْ مَبْعَثا»(۵) کسی است که میثاقش از همه جلوتر است اما این که ظهورش متاخر است برای این است که همه آنها مقدمات ایشان هستند. حضرت «وَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتَقْبَل»(۴)، خاتم همه انبیاء و گشایش جدیدی برای همه عالم است.

در این درگیری جبهه مقابل حضرت هم تاریخی فکر می کنند و می خواهند همه عرصه ها را از دست این پیامبر در بیاورند. خدای متعال خطاب به این پیامبر می گوید: از طرح آنها اطاعت نکند و با آنها وارد یک درگیری بزرگ شود. بزرگی این درگیری از این جهت است که حضرت وقتی وارد این درگیری عظیم می شوند امتشان را هم در همه عرصه ها و همه تاریخ وارد این درگیری عظیم می کنند تا به نقطه غلبه مطلق برسد. تبعیت نکردن نیازمند به یک درگیری است؛ لذا خطاب به ایشان می شود که در همه امور با همین عدم تبعیت یا با قرآن با آنها مجاهده کن. الان کفار معتقدند که مدیر عالم و رهبر عالم هستند و رهبری و زعامت عالم دست آنها است. هیچ ابایی هم نمی کنند که بگویند: همه عالم باید با طرح ما عمل بکنند. برای همه دنیا یک طرح همه جانبه برای سیاست و فرهنگ و اقتصاد دارند و به ملت ها می گویند: سهم شما هم این است که تبعیت کنید. به اندازه ای که فرهنگ شما با فرهنگی که ما می گوییم می سازد طبق سلیقه خودتان راه بروید. یک تکثر فرهنگی است هم که الان هم در برنامه ریزی هست. می گویند: ما یک طرح جهانی داریم که باید محقق بشود و برای تحققش همه جوره درگیر می شوند؛ جنگ نرم و جنگ سخت دارند و لشکر کشی و اردوکشی نظامی و استفاده از سلاح های غیرمتعارف و شیمیایی و و تروریسم، اعم از تروریسم نظامی و بیولوژیکی دارند و می خواهند دنیا را تسلیم خودشان کنند و وقتی تسلیم نشوید یک جنگ و درگیری بزرگ و همه جانبه در همه میدان ها اتفاق می افتد که یک عرصه آن قتال است «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّـهِ»(انفال/۳۹). پس این درگیری از عدم رکون شروع می شود تا جهاد کبیر و درگیری وسیع تاریخی حضرت ادامه دارد که وقتی وارد میدان می شوند، یک تاریخ به دنبال ایشان است. حضرت محور جبهه همه مومنین در عالم است و همه مومنین و آنهایی که دنبال ائمه حق هستند، امت او هستند. امام حقیقی و اصلی آنها حضرت است.

وقتی حضرت وارد میدان می شود یک عالمی وارد میدان می شود. مثل این که سیدالشهداء علیه السلام وقتی در عاشورا صف درست می کنند، همه کائنات درگیر می شوند. در روایت فرمودند که سماوات و ارض و من فی السماوات و من فی الارض و انبیاء و رسل و ملائکه همه درگیر می شوند چون این شخصیت محور همه کائنات است. خدای متعال به حضرت دستور می دهد که «فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا»(فرقان/۵۲)؛ یعنی یک میدان درگیری بزرگ و وسیع را شروع کن. اینها شما را به تبعیت دعوت می کنند؛ اما شما درگیر شو و تبعیت نکن. این درگیری عظیم به عرصه ما هم کشیده می شود و ما هم اگر از این میدان درگیری کنار رفتیم، در هاضمه دشمن هضم می شویم. شیطان گفته است «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»(حجر/۳۹)؛ به فرموده شیطان طرح داشته و شش هزار سال عبادتش را برای این کار به باد داده و برای همه نقشه دارد. از نزدیک شما را می بیند و تک تک شما را آماج تیرهای خودش قرار می دهد و می خواهد شما را در میدان درگیری و دشمنی با خدای متعال بکشاند و تا شما درگیر نکند رها نمی کند.

در این میدان درگیری عظیم وجود مقدس نبی اکرم است که می تواند یک درگیری را شروع و اداره بکند و ما اگر به میدان جهاد کبیر حضرت آمدیم هضم نمی شویم؛ و الا در جهاز هاضمه دشمن هضم می شویم.

همین الان که برای منطقه خاورمیانه نقشه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی می کشند. طرح خاورمیانه بزرگ یا خاورمیانه جدید یک طرح سه بعدی بود؛ یعنی هم سیاسی و هم فرهنگی و هم اقتصادی بود. یعنی نه فقط جغرافیای سیاسی منطقه بلکه را همه چیز را می خواستند عوض کنند. حرف آنها هم این است که باید تبعیت کنید؛ و الا درگیری آغاز می شود؛ و تا هرکجایی که آنها طرح دارند و شما تبعیت نکنید باید با آنها درگیر شوید. و چون طرح آنها یک طرحی است که همه عرصه ها را فرا می گیرند، یک درگیری بزرگ و همه جانبه پیدا می شود که یک بخش آن قتال است؛ نه اینکه این درگیری به قتال ختم می شود؛ بلکه آنقدر ادامه پیدا می کند که بساط دین باطل جمع بشود.

صلح پایدار در سایه حذف باطل

ما قائل به صلح هستیم ولی صلح پایدار که بعد از یک جنگ و جهاد پایدار است و تا این جهاد پایدار را پشت سر نگذارید و جبهه باطل را حذف نکنید، صلح پایدار در عالم برقرار نمی شود. ساده لوحی و سطحی نگری است که بگوییم: ما هم طرفدار صلحیم؛ زیرا باید فتنه را جمع کنید تا صلح واقع بشود. اگر مردم حول یک اله جمع شدند و توحید حاکم شد؛ صلح مطلق واقع می شود. در بهشت هیچ دو نفری با هم منازعه ندارند. اما اگر توحید نبود یک طرف هم باطل است که با هم جمع نمی شوند. فرض کنیم بساط توحید جمع بشود که نشدنی است؛ و کفر حاکم بشود، دائماً دعوا خواهد بود. خیال نکنیم صحنه را ترک کردن صلح می شود؛ بلکه بین خودشان هم دعوا می شود. آنچه که می تواند دعوا را حل بکند اله واحد است. وقتی آلهه متعدد شدند قرآن می فرماید که «تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى»(حشر/۱۴)، به ظاهر یک جبهه هستند؛ اما بت پرستها با هم صلحی ندارند و نفسها با هم جمع نمی شوند. مگر جنگ اول و دوم جهان را ما مسلمان ها یا مسیحی ها راه انداختیم؟! همین هایی که منکر اصل خدا و پیغمبر و ادیان بودند سر دعوای تقسیم منابع دنیا با هم جنگیدند و اقلاً پنجاه میلیون آدم کشته و ده ها میلیون نفر مجروح شدند و صدها میلیون هم آواره شدند. اگر ما نزاع را رها کردیم و گفتیم بر سر دین خدا نجنگید، صلح نمی شود زیرا سر بت پرستی دعوا می شود. صلح یک راه دارد و آن هم اینکه یک اله حاکم باشد. اگر به آن رشته معتصم شدید، همه تفرق ها جمع می شود؛ لذا در بهشت نزاع نیست ولی قرآن وقتی جهنم را توضیح می دهد دائماً با هم دعوا دارند و با هم کنار نمی آیند.

ما هم قائل به صلح هستیم اما باید از یک جنگ طولانی عبور کنیم و اصلاً جای کوتاه آمدن نیست. آنها هرچه گفتند، بدانید که یک شری در آن است. آنها برای این که شما را فریب بدهند حق و باطل را قاطی می کنند؛ لذا یکی دیگر از سنت ها سنت تفکیک است. آنجایی هم که حق و باطل را قاطی می کنند دنبال حق نیستند که بلکه می خواهند باطل را در لباس حق به خورد ما بدهند. ذره ای نباید به آنها اعتماد کرد و حتی حقش را هم نباید قبول کنیم؛ چون کنار حقش می خواهد باطلش را به خورد ما بدهد. «وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ إ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى»(۶) حق و باطل را قاطی می کنند و شیطان مسلط می شود. به دروغ حرف از حقوق بشر می گویند، پس پنجاه میلیون کشته در جنگ جهانی را چه کسی از دم تیغ گذرانده است؟! شما حق وتو برای خودتان قائل شدید و بعد حرف از حق متساوی بشر می زنید. چرا دروغ می گویید؟! کدام سفیهی است که این را نفهمد. چرا این غربزده ها خودشان را به خواب می زنند و خیال می کنند همه مثل خودشان سفیه هستند؛ در حالی که خودشان همیشه نگاه عاقل اندر سفیه به ما می کنند و می گویند شما سواد ندارد و بلد نیستید با دنیا حرف بزنید.

این جنگ و جهاد همه جانبه است و فقط قتال نیست؛ یعنی در عرصه اقتصاد و سیاست و فرهنگ هم باید بجنگیم و اتفاقاً خیلی وقتها عرصه های جنگ فرهنگی جنگ نرمی است که بسترهای جنگ نظامی را حل می کند و از درون سنگرهای ما را فتح می کنند. آنجایی که حرف حق می زنند به حرف حقشان گوش ندهید چون حق را می گویند که باطل را حاکم کنند و دنبال حق نیستند. آیا شما باورتان می آید که غربی ها دنبال حقوق بشرند. کدام حقوق بشر، چه کسی سیاه پوست ها را به اسم برده برده و سرخ پوستها را نابوده کرده است؟! یک مشت آدم ساده لوح بروند آنجا و بگویند: در آنجا عدالت و صدق است! پس این دروغ های بزرگ را چه کسی به بشر گفته است؟! ما ۴ میلیون تلفات نفوس در جنگ اول جهانی در ایران داشتیم در حالی که وسط جنگ نبودیم. قحطی مصنوعی درست کردند و امکانات ما را بردند و گندم ما را آتش زدند که مردم ما به خاطر یک لقمه نان از گرسنگی مردند. همین هایی که می گویند ما طرفدار بشر و انسانیت هستیم این کار را کردند.

حضرت یک درگیری عظیم و همه جانبه ای را با ابلیس و جبهه اش شروع کردند و ما هم باید در آن درگیری وارد بشویم و الا در جهاز هاضمه آنها هضم می شویم و از جبهه حضرت بیرون می رویم. حضرت دست از درگیری بر نمی دارند. در جهاد کبیر رکون و اطاعت نیست بلکه قتال است و این هر سه با هم هستند و تا در این معرکه ما غالب نشویم اصلاً صلح یک توهم است. از آن طرف هم اگر ما خودمان را کنار بکشیم، سر دنیا جنگ می شود. با وجود آلهه متعدده نزاع قطعی است و فقط توحید محور رفع نزاع است. بهشتی ها با هم جنگ ندارند؛ بلکه جهنمی ها با هم جنگ دارند و بین بهشتی ها و جهنمی ها هم نزاع است. نه نزاع بهشتی ها و جهنمی ها تمام می شود و نه نزاع جهنمی ها با هم؛ و این نزاع مستمر است. السلام علیک یا اباعبدالله…

پی نوشت ها:

(۱) عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص: ۲۰۲

(۲) نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۴۸

(۳) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج ۱، ص: ۲۶

(۴) الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۴، ص: ۵۷۲

(۵) المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص: ۶۶

(۶) نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۸۸

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *