شب دوازدهم محرم94 استاد میرباقری فیضیه

download

 

آنچه پیش رو دارید دوازدهمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری در دهه اول محرم الحرام سال 94 است که در هیأت ثارالله قم (مدرسه فیضیه) برگزار شده است. ایشان در ابتدای بحث با اشاره به آیات سوره ابراهیم(ع) یکی دیگر از عوامل استقامت مؤمنین را توجه و تذکر به ایام الله عنوان کردند. براساس معارف قرآن یکی از این ایام روز ظهور ولی عصر(ع) می باشد که در قرآن از آن به نهار تعبیر شده است. موعد این نهار، که همه انبیاء(ع) نیز به آن بشارت داده اند، پس از فراگیری ظلمتی است که همانند شب همه عالم را فرا می گیرد. ایام الله برای اهل شکر آیاتی به همراه دارند و به سه یوم ظهور، رجعت و قیامت تعریف شده اند. صابرین با تکیه بر نشانه هایی صبر می کنند که این نشانه ها همان ایام الله هستند و نور رب نیز در این ایام ظهوری خاص دارد؛ بنابراین توجه به این ایام و نشانه ها موجب حرکت در راه و استقامت و صبر می شود. به همین دلیل همه انبیاء(ع) امت خود را به دوران ظهور بشارت می دادند. صبر و انتظار برای فرا رسیدن این ایام نیازمند شناخت اهداف حضرت حق و انبیاء(ع) است؛ علاوه بر این باید به این اهداف دل داده و به تحقق آن ها امیدوار بود تا بتوان در مسیر آن ها استقامت کرد؛ ضمن اینکه استقامت در این مسیر باید همراه با اقدام و پرهیز از عجله باشد. انتظار دو ویژگی دارد: نخست اینکه انتظار در عرض اعمال دیگر نیست و دوم اینکه به عنوان یک رویکرد در زندگی مطرح است؛ از طرفی انتظار دارای سه رکن احتراز، اعتراض و سازندگی است. شرط اول انتظار احتراز از همراهی و آمیختگی با جبهه باطل و مصداق امروزین آن یعنی تمدن غرب و تبری تام از آن است؛ رکن دوم اعتراض و درگیری اجتناب ناپذیر با دستگاه باطل است؛ چرا که دستگاه تمامیت خواه باطل در پی تسلط همه جانبه بر تمامی عرصه های حیات بشر است؛ به همین دلیل جبهه انبیاء(ع) که آن هم به دنبال سرپرستی همه جانبه زندگی بشر است، با دستگاه باطل به درگیری و تعارض قطعی می رسد. منظور از رکن سوم یا همان سازندگی نیز ساختن جامعه مؤمنین حول امام معصوم(ع) است؛ نمونه این سازندگی در دوره غیبت، انقلاب اسلامی امام راحل (ره) است که برخلاف ادعای برخی، یک حرکت بدیع و بی سابقه و بدون پشتوانه در میان علمای شیعه نبوده است. جامعه شیعه تحت رهبری علمای خود همواره درگیر جنگ سخت و نرم با جبهه دشمن بوده است. علمای شیعه همواره شیعیان را از آمیختگی با کفار برحذر می داشتند تا اینکه به تدریج جامعه شیعه شکل گرفت و به انقلاب اسلامی رسید. قرآن با ادبیات خاص خود به موضوع انتظار پرداخته است. توجه به آیات و نشانه ها و توجه به اهداف انبیاء(ع) همگی موجب ایجاد استقامت در جامعه مؤمنین است ولی در این میان توجه به شخص ولی عصر(ع) محور این استقامت و انتظار است؛ یعنی شخص حضرت در این میان دارای موقعیت و ویژگی خاصی هستند تا آنجا که از ایشان به کلمه غیب و محور ایمان تعبیر شده است؛ بنابراین حضرت ولی عصر(ع) خود آیه غیبی نبی اکرم(ص) هستند که همه انبیاء(ع) به ظهور ایشان بشارت و انذار داده اند.

بشارت قرآن به ظهور نور نهار پس از فراگیری ظلمت لیل

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. براساس آیات قرآن انبياءی الهي(ع) براي دعوت امت و ايجاد استقامت در مردم آن ها را به ايام الله متذکر می شدند. سوره مبارکه ابراهيم(ع) که دارای معارف فوق العاده اي است با اين آيه شروع مي شود: «الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» کتابي است که ما بر شما نازل کرديم تا همه مردم را از ظلمات به سمت نور بيرون ببريد. اين رسالت، رسالت هدايت به سمت نور و خروج مردم از ظلمات است؛ البته [مصادیق] ظلمات در قرآن مشخص است؛ «و الذين کفروا اوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الی الظلمات»(بقره/257) اين همان ظلماتی است که در آيه ظلمات در مقابل آيه نور به آن اشاره شده است؛ شرح این دو در تفسير قرآن هست؛ ولی تفسير روايي معمولاً همه جا اين گونه نيست؛ از اين ظلمات به دولت اوليای طاغوت و گاهي دولت ابليس تعبير مي شود؛ البته روايات متعددي ذيل اين آيه «واليل اذا يغشي * و النهار اذا تجلي»(لیل/1-2) آمده است که شب، هنگامي که فراگير مي شود و تاريکي اش را مي پوشاند و روز، هنگامي که تجلي مي کند؛ حضرت فرمودند: «واليل اذا يغشي» يعني دولت ابليس تا يوم القيامه؛ دولت ابلیس از ابتدای ورود بشر به زمين تا روز قيامت، همان دولت فراعنه تاریخ است؛ در اینجا نسبت شياطين انسي و شياطين جني بحث دیگری است؛ سپس حضرت يوم القيامه را به يوم قيام حضرت بقيه الله(ع) که دولتش تا آن روز ادامه دارد، تفسير کردند؛ بعد فرمودند: «والنهار اذا تجلي» که این را نیز به قيام حضرت تفسير کردند.

در این سوره مبارکه يک لیل مطرح است که همان دوران ظلمت فراگير یا دولت ابليس می باشد. همچنان که شب تاريکي وجود دارد و به روز منتهي مي شود، دولت ابليس هم وجود دارد که در پي آن يک نهار خواهد آمد که همان دوران ظهور است. روايات ديگری هم ذيل اين آيه آمده است؛ از جمله اینکه حضرت فرمودند: «وَ اللَّيْلِ  إِذا يَغْشى  قَالَ اللَّيْلُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فُلَانٌ غَشِيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي دَوْلَتِهِ الَّتِي جَرَتْ لَهُ عَلَيْه »(1) و «والنهار اذا تجلي» هم یعنی در دوران آن دولت صبر مي کنند تا آن صبح برسد که همان دولت حضرت بقيه الله(ع) است و بساط دولت ظلمت را جمع مي کند؛ بنابراين قرآن بر وجود مقدس نبي اکرم(ص) نازل شده تا همه مردم را از ظلمات به سمت نور بيرون ببرند و به وادي روز که روز ظهور است، وارد کند.

تذکر به ایام الله به عنوان آیات الهی

در ادامه مي فرمايد: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُم بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ»(ابراهیم/5)؛ ما موساي کليم(ع) را با معجزات و آيات الهي به سوی قومش فرستادیم تا قوم خود را از ظلمات به سمت نور بيرون ببرد؛ این آيات غير از يد بيضا و عصا هستند؛ به تعبیری آيات الهي در ایشان محقق است و حضرت مظهر آيات خدا هستند؛ بعد مي فرمايد: آن ها را به آيات الهي تذکر دهید؛ چرا که در اين ايام الله، آيات و نشانه هايي هست براي کسانی که صبار شکورند، پاي دين خدا مي ايستند، استقامت مي کنند و نعمت ها را شاکر هستند. مرحوم صدوق در خصال و معاني الاخبار نقل می کند که امام باقر عليه السلام فرمودند: ايام الله سه روز هستند: روز ظهور، روز رجعت و روز قيامت؛ بنابراين اگر کسی بخواهد مردم را از ظلمات و وادی ولايت ائمه طاغوت به سمت نور و توحید ببرد و صابر باشند، نیازمند نشانه هايي هستند که موجب صبر و ایستادگی آن ها باشند. کسانی که صبار هستند با اين نشانه ها راه را مي شناسند و استقامت مي کنند؛ این نشانه ها ايام الله هستند.

بشارت به دوران ظهور و توجه به شخص ولی عصر(ع)

ظهور روزي است که دوران تاريکي در آن به پايان مي رسد و نوري که مردم باید به سمت آن هدايت شوند و نبي اکرم(ص) مأمور هدایت به آن نور هستند، در عالم محقق مي شود؛ نشانه های دیگری هم در رجعت و قيامت مطرح می شود؛ «اشرقت الارض بنور ربها»(زمر/69)؛ زمين با نور پروردگار روشن مي شود. ظاهر آیه درباره قيامت است؛ ولي در روايات به دوران ظهور تأويل شده است. روز قيامت، روز رجعت و روز ظهور روزهایي هستند که زمين با نور پروردگار روشن مي شود؛ در روايات آمده است: «رب الارض، امام الارض»(2)؛ زمين با نور امام(ع) روشن مي شود؛ بنابراين اگر مي خواهيد مردم را از ظلمات به سمت نور ببريد، باید آن ها را به ايامي که ايام ظهور اين نور الهي در ارض است، بشارت داده و متذکر شويد؛ زمين با اين نور الهي روشن مي شود و مردم در پرتو اين نور زندگي مي کنند.

لازم به تذکر است که اگر این بحث موضوع تحقيق محققین قرار گیرد، می تواند برای خروج مردم از ظلمت به سوی نور راهگشا باشد. قرآن کریم بسیار گسترده به اين بحث و دوران هاي گوناگون پيش رو پرداخته است؛ قرآن همچنین درباره علائم و مختصات این دوران، چگونگی خروج [ از ظلمات دوران] و ورود به دوره ظهور، آيات دوره ظهور و ايام الله که نشانه هاي راه هستند، بيان هاي گوناگونی دارد.

يکي از عوامل استقامت همان نشانه هايي است که در مسیر ما قرار داده اند. توجه و تذکر به اين نشانه ها و تحقق آن ها موجب مي شود که ما هم در راه حرکت کرده و استقامت کنيم؛ بنابراين همه انبياء(ع) براي دعوت امت خود به استقامت، آن ها را به دوران ظهور و وجود مقدس امام زمان(ع) تذکر می دادند؛ يعني همان گونه که وجود مقدس سيدالشهداء(ع) در اين مسير موضوعيت دارند، وجود مقدس امام عصر عليه السلام هم در اين مسير موضوعيت داشته اند و همه انبياء(ع) بلااستثناء ظهور قطعی امام زمان(ع) را بشارت می دادند؛ بنابراين يکي از اموری که انبیاء(ع) مردم را به آن دعوت مي کردند انتظار ظهور حضرت بوده است.

شناخت، دل دادگی، امید و اقدام نسبت به اهداف الهی، عناصر اصلی انتظار

انتظار چند عنصر دارد که عبارتند از: ابتدا شناخت اهداف حضرت حق و شناخت اهداف انبياء و اولياء(ع) است، اهداف نبي اکرم(ص) و اهدافي که امام زمان(ع) محقق مي کنند. انساني که آن اهداف را نمي شناسند، طبيعتاً منتظر هم نيست؛ بنابراین انسان باید در قدم اول آن اهداف را بشناسد؛ در قرآن و روايات با عناوين بسيار لطيفي از آن اهداف سخن به ميان آمده و شايد بتوان گفت اين اهداف در دعای ندبه به تفصيل توضيح داده شده اند؛ در این دعا علاوه بر اینکه سير حرکت عالم به سمت ظهور تا تحقق ظهور توضيح داده شده، اهداف انبیاء(ع) نیز با عناوين مختلفی شرح داده شده است؛ قرآن با لطافت از آن اهداف سخن گفته است؛ دومین عنصر انتظار، دلدادگي به اهداف انبیاء(ع) است؛ انسان پس شناخت اهداف انبياء(ع) اگر اهداف ديگری را دنبال کند، طبيعتاً منتظر نيست؛ سومین عنصر این است که باید به تحقق آن اهداف اميد داشت؛ چهارم اینکه اگر کسي هدف را شناخت و به آن دلبسته و اميدوار شد، به طور طبيعي باید با همه وجود خود را وقف آن اهداف کند و البته دنبال دولت مستعجل هم نباشد و نقش خود را به اندازه ظرفیتش ايفا نماید؛ یعنی بدون هیچ عجله ای قطعه سنگی از اين بناي عظيم باشد و زندگی خود را در اين بنیان عظيم بگذارد؛ در غیر این صورت کساني که به دنبال دولت مستعجل هستند، منتظر آن حقيقت نيستند؛ بلکه به دنبال اهداف خود هستند؛ آن اهداف را حضرت محقق مي کنند و ما بايد منتظر باشيم؛ يعني ما بايد خود را وقف آن هدف کنيم حالا هر جای عالم که ايستاده باشیم و هر زمانی که آن هدف محقق شود؛ البته يک شرطش اين است که ما بايد آن را در قرب خود ببينيم؛ «اليس الصبح بقريب»(هود/81)؛ اگر انسان آن را در قرب خود نديد از انتظار فاصله مي گيرد؛ نکته بعدی هم علامت شناسي و توجه به علائم و آيات و طبق آيات حرکت کردن است. اين ها عناصر انتظار هستند.

انتظار، یک عمل فراگیر و یک رویکرد کلان

حال اين انتظار با اين معنا، دو ویژگی ديگر هم دارد؛ يکی اینکه انتظار عملی در عرض اعمال دیگر نيست. «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَج‏»(3)؛ انتظار عمل است ولی فقط یک عمل جوارحي نيست بلکه يک عمل فراگير است؛ انتظار يک عمل فراگير است که همه قواي ارادي انسان را مي پوشاند؛ همه قواي ارادي  انسانِ منتظر، نه فقط قواي ظاهري او، تحت تأثير انتظار هستند؛ در این صورت انتظار فقط يک عمل جوارحي نیست؛ هرچند ممکن است عمل جوارحي هم باشد؛ بنابراین اولاً انتظار یک عمل فراگير است و ثانياً يک رويکرد ویژه در زندگي است؛ همه زندگي  انسان منتظر تحت تأثير انتظار اوست؛ انتظار، عملي در عرض دیگر اعمال نيست؛ بلکه يک رويکرد فراگير نسبت به همه زندگي است. همه رفتار و اعمال و احوال، سبک زندگي و همه مناسک زندگي يک جامعه منتظر با جامعه غيرمنتظر تفاوت دارد؛ همه مناسک زندگي  جامعه منتظر در مسير آن اهداف است و همه ظاهر و باطن حيات اجتماعي آن در مسير تحقق آن هدف می باشد؛ حالا در هر مقطعی از تاریخ که باشد، متناسب با آن مرحله در این مسیر هستند.

استاد عزيزی مي فرمود: ائمه(ع) گاهی می فرمایند که برويد بنشينيد و در مجالس خود روايات ما را بخوانيد که اين هم موجب احيای امر ماست، هم باعث احيای قلوب مي شود؛ این امر چگونه اتفاق می افتد؟ ایشان مي فرمود: گاهی همه چيز فراهم است و انسان می خواهد يک شکم گرسنه را سير کند؛ به او می گویند: يک نان بگير و به اين بنده خدا بده تا سير شود؛ ولی گاهی هيچ امکانی در اختيار نيست و مي گويند: برويد براي سير کردن شکم، يک زمين بخريد؛ مي گويند: زمين چه ربطي به این موضوع دارد؟ جواب می دهند: زمين بخريد و آماده اش کنيد، بعد گندم بکاريد و برداشت کنيد و بپزيد تا شکم ها سير  شوند. جامعه منتظر نیز جامعه اي است که به معارف توجه مي کند و سعي دارد اين معارف نسل به نسل منتقل شود؛ در هر مرحله اي اقداماتي که بايد اتفاق بيفتد، متناسب با آن مرحله است؛ ولي حتماً آن اقدامات باید در جهت و فراگير باشند؛ بنابراین همه زندگي ما بايد تحت تأثير رويکرد انتظار باشد.

احتراز، اعتراض و سازندگی سه رکن انتظار

نکته ديگري که در موضوع انتظار قابل توجه بوده و همه بزرگان هم در تاريخ به آن توجه داشته اند این است که انتظار سه رکن دارد که عبارتند از: احتراز و پرهيز و حاشيه گيري، دوم اعتراض و درگیري و سوم سازندگي؛ يعني منتظر کسي نیست که فقط حاشيه نشيني  کند و با جريان هاي باطل مواجه نشود؛ البته احتراز شرط اول است و انساني که در مسير باطل قرار مي گيرد و از آن احتراز نمي کند، تقوا ندارد؛ اين انسان اصلاً منتظر نيست؛ جامعه اي که با جامعه کفار آميخته مي شود و در نقطه مقابل ظهور و به سمت ديگري حرکت مي کند، هرگز یک جامعه منتظر نيست؛ بنابراين تردیدی نیست که بايد از مظاهر جبهه مقابل و از شئون جبهه باطل پرهيز کرد؛ اگر با آن ها بیامیزیم و مثل آن ها زندگي کنیم، طبيعتاً منتظر نيستيم؛ بنابراین يکي از ارکان انتظار حاشيه گرفتن و احتراز و پرهيز و تبري است؛ در تفسير معرفتي این نکته باید گفت: بغض في الله و تبري قلبي و عملي یا لااقل نهي از منکر قلبي از ارکان اوليه انتظار است. انساني که منکر را با قلب خود منکر نمي داند و از منکر تبري نداشته و بغض في الله ندارد، طبيعتاً با آن آميخته مي شود؛ انسان باید نسبت به آنچه مغبوض خداست و نسبت به همه مظاهرش بغض داشته باشد. اين رکن اول است ولي با این رکن به تنهایی انتظار محقق نمي شود.

در توضیح رکن دوم باید گفت طبيعي است که ما در مسير حرکت به سمت ظهور به ناچار با جبهه دشمن درگير خواهیم شد که این درگيري هم يک درگيري همه جانبه است؛ هم آن ها می کوشند همه عرصه هاي حيات را تحت سيطره خود درآورند و آن را ظلمانی کنند، هم امام عليه السلام مي خواهند همه عرصه هاي حيات را نوراني کنند؛ بنابراين همه عرصه هاي حيات موضوع درگيري تمام عيار این دو جبهه است؛ درگيري تعريف شده اي که در هر مرحله، اقدامات متناسب با همان مرحله را می طلبد و این اقدامات در مراحل مختلف نیز متفاوت هستند؛ برای مثال: انقلاب اسلامي مربوط به اين دوران است، نه سه قرن پیش یا دوران صفويه اقتضائاتی دارد که در دوران پیش از آن وجود ندارد؛ بنابراين رکن دوم، اقدام و درگيري و اعتراض است که یک درگيري فراگير نسبت به جبهه باطل می باشد؛ سومین رکن هم سازندگي است؛ یعنی در کنار درگيري بايد یک جامعه ساخته شود که اين ساختن هم فقط به معني سازندگي آحاد و افراد نيست؛ هر چند آدم ها هم بايد ساخته شوند، ولی عده ای فقط انتظار را به خودسازي تعريف مي کنند؛ البته انتظار، خودسازي هم هست؛ ولی به جامعه پردازي هم باید پرداخته شود؛ يعني به تدریج بايد حيات اجتماعي مؤمنين حول امام(ع) شکل بگيرد که البته فقهای شيعه در طول تاريخ همين کار را کرده و هر سه کار را انجام مي داده اند.

پشتوانه تاریخی انقلاب اسلامی امام (ره) در میان علمای شیعه

رويکرد امام(ره) به لحاظ رويکرد انتظار، يک رويکرد مستمر تاريخي است؛ امام(ره) يک کار بديع که میان فقها بی سابقه باشد، انجام ندادند که کسی بخواهد در آن تردید کند. همه فقها در طول تاريخ جامعه شيعه را به تبري از دولت های باطل ـ از بني اميه و بني العباس گرفته تا دولت های باطل بعدي ـ و شرکت نکردن در آن دولت ها متذکر شده اند. بخش عمده ای از احکام فقهي ما درباره عمال و سلطان و مکاسب محرمه است که فقهای شیعه براساس آن ها مردم را به احتراز و اجتناب از مشارکت و همکاری مردم با دولت های باطل، حتي به کمترين وجه، متذکر می شدند. در روایت آمده است که امام صادق(ع) به صفوان جمال فرمودند: تو شترهايت را به هارون الرشید اجاره مي دهي؛ آیا در دل می خواهی تا وقتی که برگردد و بهای اجاره را بدهد، زنده بماند؟ گفت: بله آقا؛ فرمودند: پس به همين اندازه در اعمال او شريک مي شوي؛ يعني ما را از اينکه دولت باطل را بخواهيم، پرهيز داده اند؛ مثلاً تمایل ما به باقی ماندن تمدن غرب، به دلیل برخوردارشدن ما از منافع آن، قابل قبول نیست. اگر کسي در همين حد هم به تمدن غرب تعلق داشته باشد، با آن ها شریک است و قلبش به همان اندازه با جبهه حق همراه نيست؛ بنابراين فقها يک تبري کامل را تعريف کرده اند و دائماً جامعه شيعه را از درآمیختن با غرب و کمک به پيشرفت اهداف آن پرهيز  داده اند؛ البته شاید گاهی باید در آن ها نفوذ کرد؛ به همین دلیل نفوذ را منع نمي کردند؛ حتی در زمان ائمه(ع) افرادی مانند علي ابن يقتطن در جبهه دشمن نفوذ مي کردند؛ ولي عمله آن ها و سلاطین نمی شدند و کمک به پيشرفت آن ها ممنوع بوده است؛ بنابراین مشي فقهای شیعه در طول تاريخ اينچنین بوده است.

شیعه همواره در طول تاريخ درگيري های فرهنگي و غير فرهنگي و جنگ نرم و سخت فراوانی در طول تاريخ داشته است. شيعه از ديرباز براي خود فقه و معارف و اعتقادات و اخلاق مستقل داشته است؛ اين همان ميدان درگیري فرهنگي است که توسط اهل بيت(ع) بنا گذاشته شده است و علماي بزرگ شيعه نیز در طول تاريخ همين مسير را حفظ کرده  و به شدت از اینکه با جبهه مقابل آميختگي پيدا کنند، پرهيز مي کردند. این توجه در نقل حديث، علم حديث و فقه مطرح بوده و به شدت نسبت به تأثیرپذیری از دیگران پروا مي کردند؛ البته به طور طبيعي تعامل فکري با غرب اتفاق می افتاده است ولي فقها و علما و دانشمندان شيعه در طول تاريخ همواره مراقب بوده اند که اين ارتباط به انحلال ما در دستگاه مقابل ختم نشود؛ يعني کلام و فقه ما هرگز در سايه کلام و فقه دیگران نبوده است. همه علومي که اهل بيت(ع) بنا گذاشته و رشد داده اند، دقيقاً يک جبهه فعال علمي و فرهنگي بوده است؛ در حوزه سياست و سایر حوزه ها نیز همين گونه بوده است.

بنابراين فقهای شيعه همواره شيعیان را در اين درگيري هدايت مي کرده اند تا به تدریج یک جامعه شیعه ساخته شد. برای تشکیل یک جامعه به مجموعه ای از عوامل مانند فرهنگ، نظام سياسي، مقدورات طبيعي و … نیاز است. جامعه شیعه به تدریج شکل گرفت و تا اینجا [ انقلاب اسلامی ایران] رسید؛ این حرکت يک حرکت تدريجي بود که در پرتو عنايات حضرت شکل گرفت.

موضوعیت بشارت و توجه به شخص حضرت بقیه الله(ع)

بنابراين يکي از اموري که بر آن تأکيد شده و باید به آن توجه ویژه داشت، وعده هاي قرآن است؛ البته ادبيات قرآن در اين زمينه بسيار گسترده و تخصصي است که ادبيات خاص خود قرآن است؛ يعني مراحلي که عالم طي مي کند تا به ظهور برسد، آيات و نشانه هاي هر مرحله، و وعده هاي خدا در قرآن از مهم ترين موضوعاتي هستند که بايد مورد توجه قرار گیرند؛ حتي وعده های قرآن از علائم نیز مهم تر هستند و بيش از پرداختن به علائم، باید به وعده هاي قرآني، که تخلف ناپذيرند، توجه کرد؛ اين وعده ها محقق مي شوند و ما به تدريج به دوران ظهور حضرت می رسیم. توجه به حضرت و اهداف ایشان، ايجاد جامعه و انسان هاي منتظر، و توجه به آيات و نشانه هاي راه، از عواملي هستند که انبيای الهي(ع) و از جمله وجود مقدس نبي اکرم و اهل بيت ایشان صلوات الله عليهم اجمعين جبهه حق را براي استقامت در طول تاريخ به آن ها توجه داده اند. مهم ترين آن ها شخص حضرت بقيه الله الاعظم(ع) هستند؛ یعنی توجه به خود حضرت [ یک عامل بسیار مهم است]؛ چرا که همه چيز به خود اين شخصيت بزرگوار بر مي گردد؛ با توجه به متون زيارات حضرت، اين شخصيت بزرگ و استثنايي خودشان در اين مسير تاريخي موضوعيت داشته اند؛ همه انبیاء(ع) از آغاز تاریخ به اين ایشان بشارت داده و مردم را به حضرت هدايت مي کردند و از طريق دعوت به حضرت و معرفي ایشان مردم را در مسير نگه مي داشتند؛ ايمان به خود اين شخص، ايماني است که شرط استقامت و برخوداري از هدايت می باشد؛ «الم ذلک الکتاب لاريب فيه هدي للمتقين * الذين يؤمنون بالغيب»(بقره/1-3)؛ غيب يعني امام زمان(ع) که همان کلمه و معجزه غيبي هستند که خداي متعال به نبي خاتم(ص) عطا کرده تا به وسيله آن، معجزه رسالتشان محقق  شود.

براساس حديثی مرحوم صدوق نقل کرده اند که حضرت فرمودند: يکی از معاني غيب، وجود مقدس امام زمان(ع) است؛ یعنی حضرت به وسيله همین قرآن ما را از ظلمات به سمت نور بيرون مي برند، جبهه متقين را شکل مي دهند و متقين را هدايت مي کنند؛ متقين «يؤمنون بالغيب» هستند. یعنی يکي از ارکان متقي بودن، ايمان به شخص وجود مقدس امام زمان(ع) و اين آيه غيب الهي است. در ادامه حضرت به آيه سوره مبارکه يونس اشاره کردند که می فرماید: «وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرين‏»(یونس/20)؛ می گويند: همه انبياء(ع) مي آمدند و با خود آيات غيبي مي آوردند که آن آيات نشانه چهره غيبي آن ها بود؛ اگر شما هم به عالم غيب متصل هستيد و از غیب عالم آمده ايد و خبر آورده ايد، پنجره اي به سوي آن باز کنيد و اين عالم را به عالم غيب متصل نمایید؛ شما حلقه اتصال غيب به شهود هستيد؛ اگر شما نبي هستيد و مي خواهيد جامعه را ببريد، آيات غيبي شما چیست؟ خدای متعال در پاسخ آن ها می فرماید: «فقل انما الغيب لله» به آن ها بگو آيه اي که شما مي خواهيد، از امور غيبي است که از آنِ خدا و در اختيار اوست؛ از حضرت آیه می خواستند و می گفتند: حضرت موسي(ع) يد بيضا داشت، شما چه داريد؟ شمایی که ادعای «کافه للناس» یا «ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله»دارید چه آیه دارید؟! شما که ادعای نبوت می کنید و می گویید آمده ام عالم را تسخير کنم و کل دين من بر همه اديان غالب مي شود؛ اگر این طور است آيه الهي شما کجاست؟ حضرت مي فرمايند: «فقل انما الغيب لله فانتظروا اني معکم من المنتظرين» من هم منتظر اين آيه غيبي الهي ـ که شما مي گوييد از امور غيبي و در اختيار خداست ـ هستم تا بیاید و رسالت من به وسيله آن به نتيجه برسد؛ شما منتظر باشيد و من هم منتظر هستم؛ اين آيه غيبي است که در تحقق هدف حضرت کارگشاست.(4)

بنابراین شرط برخورداري از هدايت قرآن و رسيدن به هدايت آن براي جبهه متقين، ايمان به غيب و ايمان به شخص حضرت ولی عصر ارواحنا فداء است؛ این ایمان، مؤمنين را در استقامت و پایداری کمک مي کند و همه جبهه تاريخي مؤمنين، در طول تاریخ این گونه استقامت مي کردند.

پی نوشت ها:

(1) تفسير القمي، ج‏2، ص: 425

(2) تفسير القمي، ج‏2، ص: 253

(3) كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص: 287

(4) كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 340

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *