شب یازدهم محرم ۱۳۹۲

سخنان استاد ميرباقری در شب یازدهم محرم ۱۳۹۲
گذشتن از همه‌ی داشته‌ها، شرط ورود به بیوت الهی
اهل بیت صراط سعادت
download_icon
امام- علیه السلام – جامع همه آیاتامام- علیه السلام -آیه است. اگر کسی به امام راه پیدا کرد، همه وجودش هادی الی الله است. کما این که قرآن آیاتند. آیات بیّنات هستند. اگر کسی راهش به یک آیه قرآن باز شود، موحد می شود. امام- علیه السلام – جامع همه آیات هستند. «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَینَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» قرآن همه اش آیات بینات است؛ ولی مصحفی که این کتاب و آیات در او است، صفحه قلب امام است. «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَینَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ». سینه آنهایی که علم الهی بهشان داده اینهم جای قرآن است. قرآن با تمام تجلیاتش آنجاست.

رسیدن به نور امام سبب باز شدن درهای توحید

اگر کسی به قلب امام راه پیداکرد به قرآن و تمام آیات قرآن راه پیدا کرده است. همه آیات خدا را می شناسد. لذا اگر کسی بتواند به کنه نورانیت امام برسد. آن گاه درهای توحید به مفهوم خاص برایش باز می شود. تا نرسد به آن آیات حقیقی به آن اسم اعظم الهی، به حقیقت نورانیت امام- علیه السلام -امام را در آن مقام نشناسد، از آن طریق سیر نکند، به توحید راه پیدا نمی کند و حقیقت معرفت خدای متعال و محبت الهی برایش حاصل نخواهد شد. منتهی این آیه ، آیه مخزونه است. اگر کسی درهای خزائن الهی برویش باز شد آن خزینه غیب الهی مکشوف او شد در آن خزانه غیبت می تواند امام را ببیند. با امام به طرف خدا سیر کند و الا سیرش با آیات دیگر است و اگر به آن مقام رسید، آن وقت به هر کجای عالم نگاه می کند، متوجه می شود که همه عالم مستغرق در نور است. در آن یک آیه اسم اعظم است. همه اسمای دیگر ذیل آن است و آن وقت می فرماید که همه آیات از او ناشی می شود و آن آیه اعظم الهی است. اگر کسی به آنجا رسید وقتی در آن مقام امام را شناخت، همه عالم را یک حقیقت می بیند.

امام و ائمه- علیه السلام – آیات و نشانه خدا هستند. اگر کسی به آنها رسید، از همه وجودشان حجاب برمی دارد و معرفت و محبت و قرب می آورد و منتهی همه نمی توانند با این آیه خدا سیر کنند. آنهایی که اهل خزائن هستند «والآیه المخزونه»، آن وقت با این آیه به خدا می رسند و سیرشان با بقیه کاملا متفاوت است. معلم شان امام می شود و با علم امام به سوی خدا حرکت می کنند. مانند سلمان می شوند، سلمان اینطوری است. سلمان با امام سیر می کند به سوی خدای متعال دیگران نه؛ ممکن است از طریق ده واسطه هدایت شوند. آیاتی که آنها را هدایت می کند آیات با واسطه باشد این آیه مخزونه، برای کسی مکشوف می شود که آن قدم قبلی را برداشته باشد. «و الرحمه موصوله» اگر رشته رحمت خدا را قطع نکرد، دنباله اش را گرفت تا رسید به امام و دید این رحمت خدا است. آن رحمت را جلو برد تا رساند به آن سررشته رحمت معدن الرحمه، کسی که اینطوری سیر می کند، این آیه برایش مکشوف می شود.

امام – علیه اسلام – یدالله است

خدا رحمت کند یک استاد عزیزی داشتیم که این تعبیر از ایشان بود می گفت دیدید طفل خیال می کند آب مال لوله هاست بعد بزرگتر می شود می فهمد که این لوله آب ندارد. اگر آب از منبع نیاید جز هوا چیزی تحویل آدم نمی دهد، بعد مقداری بزرگ تر می شود بعد می بیند نه آن منبع ها هم خودشان خالی هستند؛ از یک رودخانه یا چشمه ای می جوشد و می بیند این منبع ها پر می شود و یک مقداری جلوتر می رود می بیند، این چشمه ها اگر باران نیاید می خشکند. یک مقداری جلوتر می رود می بینند ابرها هم مثل این چشمه ها هستند، آن هم خبری نیست می فهمد که از بالا و ملکوت جاری می شود. در عالم ملکوت هم برود می فهمد آنها هم مثل ما هستند. «أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ» بعضی هایش عمومی است و به کافر و مؤمن داده است و بعضی هایش رحمت خاص قیمتی است از آن گوهرهای خزانه اش است که درآورده و نعمت ولایت است بعد می بینی همه جا محبت خدا است. این رشته های محبت را وقتی دنبال می کنی می بینی این دست هایی که دارند به ما می دهند به یک دست می رسند و آن دست امام است و دست امام در دست خداست بلکه دست امام ید الله است اصلاً معنی ای که امام علی- علیه السلام -ید الله است غیر از این می فهمید خورشید که به ما می دهد یک دستی می دهد، زمین یک دستی به ما می دهد و آسمان و همه دست می دهند ولی خوب دنبال کنید می بینید یک دست بیشتر نیست و آن هم یدالله است.

آن وقت آن کسی که اینطوری سیر می کند در عالم آرام آرام آیه ای که برای آن مطرح می شود در عالم، می فهمد که این دستی که در عالم دارد کار می کند، خودش نیست. این دست غیر است و آن وقت با یدالله خدا را می شناسد.

آنهایی که حجاب ها با تعقل و تأمل و تذکر اینها از چشمشان برداشته می شود و بعد عالم را آیات خدا می بینند و عالم زبان دار می شود و با آنها حرف می زند طلوع و غروب خورشید با آنها حرف می زند و بهار و پاییز با آنها حرف می زند. معنی آیه این است. حقایقی را برایشان بیان می کنند و عالم برایشان صحیفه و کتاب تأمل و تدبر می شود. اینها هر نگاهی که به عالم می کنند یک برقی از محبت خدا در دلشان می زند. یک معرفتی از خدا در دلشان می آید. یک شعاعی از معرفت و محبت در شان پیدا می شود. هر نگاه شان محبت آفرین است و هر نگاه شان مبدأ یک نوع بهجت و لذت است. حالا اگر کسی از این رشته های رحمت رسید به آن رحمت موصوله، آن نخ تسبیح را در عالم پیدا کرد که امام است، کم کم عالم که برایش آیات می شود.

«یسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ» در واقع امیر المؤمنین به عالم تسبیح می دهد و غیر از این چیز دیگری نیست و چطور داود به کوهها تسبیح می داد و «وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یسَبِّحْنَ مع» کوهها با جناب داود تسبیح می گفتند کسی که اینطوری با عالم نگاه می کند می بیند امیر المؤمنین می گویند سبحان الله همه کائنات بهش تسبیح می گویند.

کسی که سخن در دهان عالم می گذارد. یکی بیشتر نیست، آن انسانی است که «الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الإنسَانَ» است آن انسانی که به عالم تعلیم می کند اگر عالم با ما حرف بزند، اگر عالم آیات خدا است می بیند بیشتر از یک آیه نیست. آن اسم اعظم است. همه آیات دیگر ذیل او است. آن وقت اگر کسی اینطوری راه رفت، یعنی محبت خدا را از طریق آن رحمت موصوله اش چشید، معرفت خدا را در آن آیه مخزونه آن دید، چطور بود کسی که به عالم نگاه می کند. همه عالم راکع و ساجد هستند.

اصحاب عاشورا دلداده خدا هستند

اصحاب عاشورا دلداده خدا هستند و سیرشان به طرف خدا با امام حسین- علیه السلام -است این آیه در خزانه خدا برای آنها مکشوف شده است ما یک امام حسینی می گوید و حبیب هم یک امام حسینی می گوید این دو تا یکی نمی شود، برای ما امام حسین- علیه السلام -آیه است. برای آنها نه این آیه مخزونه مکشوف شده است. در این عالم خدا می بیند. اگر این خداست، خدایی است که این آیه اوست. این نگاه هم انسان را خاشع در مقابل خدا می کند و هم خاشع در مقابل امام و به اندازه ای که خدا را دوست دارد، اینها را دوست دارد «من احبکم فقد احب الله» دو طرفه است.

خدای متعال از طریق ولی بر ما ظاهر می شود

لذا اگر کسی از آن مسیر با امام سیر کرد و با آن رشته رحمت گره خورد و نگذاشت آن رشته قیچی شود و قطع نشد همیشه از آن دست گرفت هم محبت امام و خدا در وجودش می آید و هم حجاب ازش برداشته می شود. در این آیه الهی سیر می کند همه سیرش با امام، هر کجا نگاه می کند. من این شعر بابا طاهر را اینطوری معنا می کنم خدای متعال که همه عالم هست ولی خدای متعال از طریق ولی اش بر ما ظاهر می شود به هر جا بنگرم کوه و در و دشت، به دریا بنگرم دریا، به صحرا بنگرم صحرا، کسی که حجاب ازش برداشته می شود. به عالم نگاه می کند می بیند عالم امام است.

شرق و غرب عالم، جلوه امام حسین – علیه السلام- است

روز عاشورا، همه جا امام حسین- علیه السلام –است. یکی از علمای بزرگ، تعبیر را از یکی از آثار ایشان دارم که از ایشان سوال کردند که می گوید بالای بام نگاه کنید سمت شرق و غرب و بعد سلام به سید و الشهداء بدهید، این چطوری است. معنایش چیست، فرمود نگاه کنید سمت شرق و غرب همه جا امام حسین- علیه السلام –است. خب چیز عجیبی نیست.

آن حدیث نورانی را مستحضر هستند اساتید که فرمود در اولین وحی ای که برای پیغمبر جبرئیل آوردند هر کجا نگاه می کرد جبرئیل بود شرق و غرب عالم را پر کرده بود چی می خواست برای پیغمبر بیاورد که با تمام وجودش پایین آمده بود هر کجا نگاه می کردی جبرئیل بود. حالا اگر کسی اهل شد و حجاب برداشته شد هر کجا نگاه می کند می بیند امیر المؤمنین است خبر دیگری در عالم نیست خدا هست و وجه الله، «کل شیء هالکٌ الا وجه».

خداوند متعال به شما فرمان می دهد که امانت را به اهلش بدهید. ظاهرش این است که خیانت در امانت نکنید. ولی حضرت فرمود باطن آیه به ماست می گوید امامت را به امام بعدی بدهید. دست کسی ندهید سر امامت منتقل به امام بعدی شود. آن اصل امانت است. این امانت فروعی دارد فروعش همان حقیقت ولایتی است که در قلوب اولیائشان نازل می شود.

اصحاب سیدالشهداء، مصداق لاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ

«لاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ» این مسیر را اگر کسی طی کند. اصحاب سید الشهداء از این جمعیت هستند که دستشان به این امانت محفوظه خدا رسیده است. ظرفیت پیدا کرده اند و از این امانت بهشان داده اند، متصل به امام – علیه السلام -شدند و لذا «لاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ» خوف و حزن به تعبیر بعضی ها مأمور خدا هستند. آدم را تا وادی ولایت می آورند و وقتی رساندنت خودشان خداحافظی می کنند و می روند «علی ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لاهم» این خوف و حزنها و این قصه ها آدم را سیر می دهند تا برسانند به این باب، به این باب که رسیدید اینها رخت برمی بندند بساط شان را جمع می کنند .

گذشتن از همه ی داشته ها، شرط ورود به بیوت الله

اگر می خواهید وارد بیوت نور شوید، که بیوت معرفت هستند. فی بیوت الأذن الله، از بابش وارد شوید. فرمود بابش ما هستیم. ولی این باب، بابی است که هر کس بخواهد وارد شود همین دم در باید همه چیزش را بریزد. هنوز داخل نرفتی همه چیزت را ازت می گیرند. یعنی خلع نفس می کند. نفس را خلع سلاح می کند و الا از در نمی تواند داخل شود

تمدن امروزی، وادی طی است، وادی سرگردانی است

به تمدن امروزی، وادی طی است. اگر انسان سجداً وارد نشد. گرفتار وادی طی می شود. وادی طی یعنی سرگردانی یک عمر می چرخی بعد می بینی رفتی سر جای اولت، در روایت دارد که زمین می چرخاندشان همه عالم آنها را می چرخاند و سر جای اولشان می برند عالم جنود خداست اگر بخواهی در عالم بازی کنی سجداً وارد نشوی همه عالم تو را می برند. سر جای اولت، راه می روی می بینی سر جای اولت هستی، همه عالم مأمور هستند آدم را سرگردان می کنند.

بعضی ها را می بینیم که قیافه فیلسوف و دانشمند به خودشان می گیرند بعد که جلو می روی می بینی همان آدم چهل سال قبل است یک قدم، خب این طی است. آنهایی که با خدا راه می روند هر ثانیه سیری دارند. ولی شرطش این است که «وادخل الباب سجدا» اصحاب عاشورا اینطوری بودند. بقیه اهل طی بودند. اینها بودند که بارشان را بستند و افتادند در این وادی و رفتند، سجداً یعنی ورودشان با تواضع است. با ما پاک می شوید از وادی ما وارد شوید طهارتتان مسلم است از این طریق نیامدید همیشه نجاست است. هم حیرت و طی است.

اصحاب عاشورا کسانی بودند که از باب الامام وارد شدند و سجداً هم وارد شدند بسمت خدا و همه چیزشان را دم در ریختند و امتحانشان همان شب عاشورا پس دادند. حضرت فرمود بلند شوید بروید، گفتند ما این جان را کجا ببریم ما این جان را تازه پیدا کرده ایم که کجا معامله کنیم، به دست شما بدهیم که ضایع می شود، ما آورده ایم در خانه شما، اینها از این باب وارد شدند. وقتی وارد شدی تازه این وادی شروع می شود وادی توحید دیگه، سراپرده های توحید، به تعبیر روایات، حجب عالم توحید و سرادغات توحید به تعبیر روایات، سرادغات عالم معنا بی نهایت است. این حجب و پرده ها باید یکی یکی با امام برداشته شود و اینها تا کجا رفته اند. مقاماتشان مختلف است و ما نمی فهمیم ولی همه شان و ادخل الباب سجدا بودند.

همه آن کسانی که زمان امام حسین- علیه السلام –بودند. چند نفر بودند غیر از این ۷۲ نفر از اصحاب اهل بیت- علیه السلام -کسی دیگری می شناسید ما که نمی شناسیم این همه آدم روی زمین بودند، مسجد می رفتند و نماز می خواندند کعبه می رفتند و تلاوت قرآن، «من اتاکم نجی و من لم یأتکم هلک» غیر این باب وادی هلاکت است.

« أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ کفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ» آنهایی که این نعمت ولایت را تبدیل به کفر کردند. حضرت کلمه الایمان است و آن طرفش کفر می شود «بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ کفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ» دار بوار یعنی سرزمین بائر، هیچی درش نمی روید، کجاست؟ جهنم است، جهنم، دار البوار است. جنت دار آباد است. دار رویش و فلاح است. جهنم هم دار البوار است هیچی درش نمی روید. فربه نمی شوند. غذای جهنم طعامش اینطوری است.

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *