شعری از علامه طباطبایی در باره امام حسین (ع)

Ayatollah-tabatabai

علامه اين مخمس را، که تضمين غزلي از حافظ است، در سال 1328-1327 شمسي سرودند و همراه نامه اي به برادر خود، آيت الله الهي، ارسال داشتند و در پايان سروده نوشتند: (انتظار مي رود اين اشعار را در مجالس خودتان [مرثيه حاج سيد احمد] خصوصاً مجلس هفته آينده بخوانيد . زياد از اين، جسارت است)

گفت آن شاه شهيدان که بلا شد سويم / با همين قافله ام راه فنا مي پويم
دست همت ز سراب دو جهان مي شويم /  شور يعقوب کنان يوسف خود مي جويم

که کمان شد ز غمش قامت چون شمشادم
گفت هر چند عطش کنده بن و بنيادم /  زير شمشيرم و در دام بلا افتادم

هدف تيرم و چون فاخته پر بگشادم  /  فاش مي گويم و از گفته ي خود دلشادم:
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

من به ميدان بلا روز ازل بودم طاق  / کشته يارم و با هستي او بسته وثاق
من دل رفته کجایم و کجا دشت عراق! / طاير گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق
که در اين دامگه حادثه چون افتادم

لوحه سينه من گر شکند سُم ستور  / ور سرم سير کند شهر به شهر از ره دور
باک نبود که مرا نيست به جز شوق حضور/  سايه طوبي و غلمان و قصور و قد حور
به هواي سر کوي تو برفت از يادم

تا در اين بزم بتابيد مه طلعت يار / من خورم خون دل و يار کند تير نثار
پرده بدريده و سرگرم به ديدار نگار / نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار
چه کنم؟ حرف دگر ياد نداد استادم

تشنه وصل وي ام آتش دل کارم ساخت / شربت مرگ همي خواهم و جانم بگداخت
از چه از کوي توام دست قضا دور انداخت / کوکب بخت مرا هيچ منجم نشناخت
يارب از مادر گيتي به چه طالع زادم؟

 

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *