شب ششم محرم ۱۳۹۲

سخنان استاد ميرباقری در شب ششم محرم ۱۳۹۲

توسعه فرهنگی، آخرین مدل برای تسلط بر دنیای اسلام در اندیشه دفاعی غرب

عاشورا و مکتب دفاعی اسلام

 n00000499-b

download_icon

فایل صوتی

مقدمه ­ای بر مکتب دفاعی اسلام

در جلسه گذشته بحثی را آغاز کردیم و آن بحث، مقدمه­ ای بر “مکتب دفاعی اسلام” است. این بحث، نیاز به کارو تحقیق فراوان دارد. ا­­­­­­­ن‌شاء‌‌الله اساتید و بزرگواران حوزه در این میدان وارد می­ شوند و نتایج خوبی حاصل خواهد شد.

ما به دنبال صلح پایداریم، نه صلح شکننده

تردیدی نیست که جنگ به خودی خود موضوعیت ندارد؛ یعنی یک مطلوبِ بالذات نیست. ما دنبال رسیدن به یک صلح هستیم؛ یعنی یک صلح حقیقی و پایدار، نه یک صلح شکننده. یعنی نباید توهم صلح باشد. در جامعه انسانی باید صلح حقیقی واقع شود؛ اگر جنگی یا جهادی وجود دارد، این حتماً مقدمه رسیدن به صلح است. جهادها برای رفع موانع صلح هستند. باید موانعی که بر سر یک صلح پایدار و استوار وجود دارد را از بین برد. برای از بین بردن موانع، نیازمند مجاهده همه‌جانبه و حتی درگیری‌های ظاهری و نظامی هستیم.

مقدس بودن جنگ در راه حق

نکته دیگر این است که حداقل چیزی که می‌توان امضا کرد و در اسلام قطعاً وجود دارد، این است که برای دفاع از حق اگر کسی بجنگد این جنگ یک جنگ مقدس است. جنگ دفاعی را کسی نمی‌تواند بگوید غیر مقدس است، به بهانه صلح بگوید همه باید دنبال صلح باشیم. اگر یک کسی منافع شما را تهدید کرد، حقوق شما را ضایع کرد شما حق دفاع دارید.

عقلایی نبودنِ امضاءِ تجاوز به حقیقت، به بهانه صلح

هیچ عقل سلیمی این را نمی‌پذیرد که ما به بهانه صلح که یک امر محترمی است و ما باید آن را دنبال کنیم تجاوز به حقیقت را امضاء کنیم. تجاوز به حقوق را امضاء کنیم. بله گاهی اوقات در نزاع بین مؤمنین یک مطلبی بالاتری است. اینها مؤمن هستند و در حلقه ایمانی با هم هستند. شیطان سعی می‌کند نزاع بین اینها ایجاد کند. آنجا باید با فداکاری و گذشت حرکت کرد.

صلح مطلوب بالذات نیست

صلح مطلوب بالذات نیست؛ خاصیت این صلح چیست؟ ثمره‌اش چیست؟ که ما ظلم پذیرش شویم؟! که صلح محقق شود؟! تجاوز به حق و حقیقت را بپذیریم که صلح واقع شود؟! صلح چه به ما می‌دهد که این قدر بها بدهیم؟! چه ثمره‌ای بر این صلح مترتب است که ما حق را فدای صلح کنیم؟

دکترین دفاعی غرب، پشتوانه جنگ­های اخیر

در دوره کنونی برای جنگ­هایی که در جهان راه می‌اندازند، برنامه‌ریزی و تدبیر شده است. مکتب دفاعی دارند؛ یعنی به گونه‌ای همه اینها را دفاع از حقیقت و حقوق تلقی و تفسیر می‌کنند. حتی برای جنگ نرم عظیم فرهنگی در جهان و نابود کردن سایر فرهنگ­ها، دکترین دفاعی دارند. به آنها بگویید چرا این کار را می‌کنید، می‌گویند این فرهنگ باید حذف شود، چون دورانش به سر آمده است.

عدالت غربی، اعتدالِ برگرفته از تناسبات توسعه است

چرا با فرهنگ حجاب و عفاف، بنیان‌های فرهنگی جامعه اسلامی و بنیان خانواده و امثال اینها مبارزه می‌کنند؟ خودشان می‌دانند آن فرهنگی که منتشر می‌شود، این بنیان‌ها را از بین می‌برد. نکته‌اش در یک کلمه است، آنها دنبال توسعه بهره‌وری مادی هستند؛ تکنولوژی ابزار رسیدن به آن هدف است. لذا باید اخلاق متناسب با تکنولوژی باشد. عاطفه متناسب با رشد تکنولوژی باید تعریف شود. عدالتی که از آن بحث می‌کنند، عدالت اخلاقی نیست همان اعتدالی است که تناسبات توسعه است.

ما در مقابل تعرض به حقیقت مکلف هستیم، حتی اگر جنگ نظامی راه بیفتد

ما در مقابل تعرض به حقیقت مکلف هستیم دفاع کنیم و تدبیر کنیم؛ برنامه‌ریزی کنیم؛ حتی اگر لازم شد برای دفاع از حقیقت جنگ نظامی راه بیفتد؛ خون‌ها ریخته شود؛ این هم مجاز است.

با ارزش­تر بودن کشتن از کشته شدن در مکتب دفاعی اسلام

در مکتب الهی ریخته شدن خون معنی دارد. مکتب دفاعی اسلام از عناصرش این است که اگر جنگی در راه حق بود و فی سبیل الله بود، این مقاتلین چه بکشند و کشته شوند سعادتمند هستند. “إنّ الجهاد باب من أبواب الجنّة فتحه الله لخاصّة أوليائهِ” چه بکشند و چه کشته شوند و حتی فضیلت آنهایی که می‌کشند در این باب بیشتر است. فرمود اگر کسی منتظر باشد، ثواب مقاتلین در رکاب امام زمان را می‌برد؛ درک کند و به شهادت برسد، ثواب ده شهید می‌برد. بکشد ثواب بیست شهید را می‌برد. بنابراین در این مکتب اگر گفته می‌شود که بروید خون خودتان را بدهید می‌گوید این ریخته شدن خون مقدمه حیات ابدی است “وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ”

نابودی میلیون­ها انسان برای برپایی توسعه غربی

این پرچم‌داران مادی که جنگ راه می‌اندازند و در جنگ اول و دوم ده‌ها میلیون آدم کشته شدند. مستقیم و غیر مستقیم؛ مثل ایران که آثار قحطی‌اش شاید هفت میلیون نفر کشتار داشتیم. آنها که نفوس را در دم تیغ قرار می‌دهد، دنبال چه چیزی هستند؟ می‌گوید حقیقت، حقیقت چیست؟ حقیقت این است که باید به توسعه رسید و لذت برد. من نابود شوم که دیگران لذت ببرند که چه شود؟ در این نگاه اصلاً توجیه ندارد که کسی در میدان برود و کشته شود. اگر یک جایی دفاع از حق و حقیقت تا پای کشته شدن بی‌معنا باشد، اتفاقاً در مکتب دفاعی مادی است. چون کسانی که کشته می‌شوند هیچ بهره‌ای نمی‌برند.

تعبیر جالب امام خمینی در نقد هدف نهایی مارکسیست‌ها

به قول مارکسیست­ها به جامعه‌ای می‌رسید که دولت نیست، دین نیست، مالکیت خصوصی هم نیست، همه به نحو مشاع زندگی می‌کنند؛ خانه، کار، مسکن و شغل دارند؛ امام رحمه‌الله ‌علیه می‌فرمود: “این را که گاوها الآن دارند، این‌قدر دویدن نمی‌خواهد!” در عین حال اینها مکتب دفاعی برایشان درست کرده‌اند، جنگ راه می‌اندازند و ده‌ها میلیون کشته می‌دهند و می‌کشند، الآن از وقتی آمده‌اند در خاورمیانه چند میلیون کشته شده‌اند؟ وقتی به عنوان برقراری صلح و توسعه دموکراسی آمده‌اند در منطقه میلیون‌ها کشته داده‌ایم. توجیه‌شان چیست؟ می‌گویند اینها کشته‌های مسیر صلح هستند. کشته‌های مسیر آزادی هستند. اینها دکترین و مکتب دفاعی‌شان است. یک مقایسه ساده شود معلوم است که این دو مکتب قابل مقایسه نیست.

جنگ نرم برای فتح از درون

جنگ نرم هم، همین است. مانع را برمی‌دارند، این آدم­هایی که می‌خواهند مانع تکامل جامعه جهانی شوند با جنگ نرم از درون تغییرشان می‌دهند. انگیزه‌هایشان را زیر و رو می‌کنند. نگرش‌شان را تغییر می‌دهند. نهایتاً خنثی می‌شوند یا همراه. معنی جنگ نرم همین است. جنگ نرمی که دشمن به راه می‌اندازد می‏خواهد اردوگاه مقابل را از درون فتح کند. بدون این که هزینه یک جنگ فیزیکی را بدهد. این است می‌خواهد از طریق یک برنامه‌ریزی عظیم فرهنگی انگیزش‌های آدم را عوض کند.

توسعه فرهنگی، آخرین مدل برای تسلط بر دنیای اسلام در اندیشه دفاعی غرب

الان دنیای اسلام مقابل غرب مقاومت می‌کند. چگونه می‌شود فرهنگ دنیای اسلام را منحل در فرهنگ غرب کرد؟ اتفاقاً توسعه فرهنگی‌ای که می‌گویند آخرین مدل توسعه است. مقصودشان همین است یعنی توسعه­ی فرهنگ، محور باشد. فرهنگ تجدد غالب بر فرهنگ­های دیگر باشد. نظریه پردازی­هایی که در دوره جدید شده حتی در حوزه معرفت دینی، مثل نظریه “قبض و بسط”، خاصیتش همین است می‌گوید شما باید معرفت دینی را خنثی کنید، تبدیل کنید به یک معرفتی که تابع رشد و تکنولوژی و تابع رشد اخلاق مادی باشد. این جزء اندیشه‌های دفاعی‌شان است.

جهانی شدن تکامل اجتماعی غربی، محور دکترین دفاعی غرب

می گویند محور انسجام و اتحاد در جامعه جهانی باید یک مکتب فکری باشد. این مکتب فکری باید جامعه جهانی را بتواند منسجم کرده، به وحدت برساند. موانع آن را باید برطرف کرد و این موانع، موانع حقیقت، تکامل اجتماعی، حقوق بشر و آزادی بشر و امثال اینها است. سلسله ارزش‌هایی را تعریف کرده‌اند و می‌گویند این ارزش­ها جهانی است. اخیراً حق توسعه را حق محوری قرار داده‌اند.

بنابراین اگر اندیشه دفاعی غرب را ما بخواهیم تحلیل کنیم این است که یک ایدئولوژی برای خودشان ساخته‌اند و محور اصلی این ایده‌ها تکامل اجتماعی است. می‌گویند باید به تکامل اجتماعی برسید، تکامل اجتماعی یعنی هم‌افزایی جامعه در مسیر بهره‌وری بیشتر از ماده و التذاذ بیشتر از دنیا، ورای این هدفی ندارند. همین که می‌خواهیم مفاهیم بالادستی و مفاهیم قدسی و آسمانی و خدا و آخرت و اینها را وارد صحنه کنیم، می‌گویند اینها مربوط به حوزه خصوصی است و ربطی به حیات بشر ندارد.

عشرت‌کده­ی مدرن، غایت لیبرال دموکراسی

می‌گوید، وقتی لیبرال دموکراسی در عالم محقق شد همه حول این مکتب با یکدیگر به صورت مسالمت‌آمیز زندگی می‌کنند. یک جنگل منظمی پیدا می‌شود، توحشی منظم حول دنیا پرستی. همه دنیاپرست می‌شوند وقتی همه مکتب ما را قبول کردند و خدا از جامعه و عرصه اجتماعی رخت بربست و انبیاء کنار رفت ما حول تکامل اجتماعی که الگوی تکاملی‌شان، آخرین مدلش لیبرال دموکراسی است. دور هم جمع می‌شویم و یک عشرت‌کده منسجم جهانی درست ‌می‌کنیم. یک جنگل مدرن، یک دام‌داری مدرن، مدیرانش هم مواظب علف و آب این جامعه هستند.

وقتی حاکم جامعه‌ای بين نثيله و معتلفه [مطبخ و مستراح] باشد، امت هم همین می‌شود. شما در این تمدن هیچ چیزی جز بين نثيله و معتلفه نمی‌بینید. آنهایی که این را نمی‌فهمند همین دارایی و ندارایی دنیا را مبنای کرامت قرار می‌‌دهند. مگر الآن غیر از این است. مگر الآن تمدن مادی وقتی کشورها را به توسعه یافته و توسعه نیافته تقسیم می‌کند و بعد هم توسعه نیافته‌ها را تحقیر می‌کند، می‌گوید قبله شما کشورهای توسعه یافته است. مگر آن چیزی که کشورهای توسعه یافته دارند جدای از این امکانات مادی است. همین‌هایی است که از نظر قرآن مبنای کرامت نیست. “فَأَمَّا الإنسان إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ”.

در دکترین دفاعی غرب حق مستکبرین اصالت دارد/ حاکم شدن حقوق اقلیت به جای حقوق بشر

وقتی شما خدا را برداشتید و انسان­ها متصدی و محور حق شدند، طبیعی است آنهایی که مستکبر هستند و تفهم دارند حق آنها اصل، و حق بقیه جامعه جهانی فرع می شود. همین چیزی که در دنیا الآن هست، حقوق بشر تبدیل به حقوق اقلیت حاکم می‌شود. حق دارند همه شئون جامعه بشری اخلاق‌شان و عاطفه‌شان حتی خصوصیات جسمی‌شان را تحت تصرف قرار بدهند.

در دکترین دفاعی غرب امام خمینی مفسد بزرگ عالم شناخته می‌شود!

صلاح و فساد تعریف می‌کنند؛ آنچه که منتهی شود به توسعه، به مفهومی که آنها می‌گویند “صلاح” است، عدل است، می‌گویند وقتی عدالت محقق می‌شود که تناسبات، تناسبات توسعه باشد، اخلاق و اقتصاد و تکنولوژی و اینها همه توسعه باشد، اینها عدالت می‌شود. هر چه مقابلشان باشد می‌گویند این خلاف عدل و اعتدال است. اعتدال یعنی تناسبات توسعه؛ اگر بحث از عقلانیت و اینهاست، عقلانیت توسعه است و چیز دیگری نیست. همان عقلانیت سکولار است. عقلانیتی که روی مفاهیم بالاتر از عالم ماده را خط می‌کشد. آن­هم با قاطعیت خط می‌کشد. بگذریم که بعضی از مدعیان فضل در جامعه ما این قسمت‌هایش را نادیده می‌گیرند. آنها با قاطعیت روی هر مفهومی که برتر از دنیا است خط می‌کشند. تکامل را بر محور ماده و دنیا تعریف می‌کنند. فساد و صلاح را تعریف می‌کنند. می‌گویند چه کسی مفسد است. بی‌تردید الآن آنها حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه را یکی از مفسدین بزرگ در عالم می‌دانند. چون بساط توسعه‌شان را بهم ریخته است. می‌گویند ایران محور شرارت است. البته در این ادبیاتشان انفعالی برخورد می‌کنند مقابل امام است که می‌گویند آمریکا شیطان بزرگ است.

شیطان بزرگ خواندن امریکا، ادبیات مبارزه است

می‌گویند این شیطان بزرگ و تجسد یافته است. شیطنت در عالم بر محور او می‌چرخد، دست ابلیس در جهان است آنها هم به ما محور شرارت می‌گویند. درست هم می‌گویند واقعاً آن حرکتی که می‌خواهد در جهان فرهنگ بیاورد، فرهنگ آنها را حذف کند و فرهنگ معنویتی که انبیاء آورده اند، دوباره وسط میدان بیاورند، این محور شرارت می‌شود. آمریکا شیطان بزرگ می‌شود، این ادبیات مبارزه است که امام تولید کرده‌اند، مقابل ادبیات مارکسیستی که در جهان بود.

ضعف دکترین دفاعی غرب در توصیف تکامل

جنگ بر محور شیطنت و بر محور حضرت حق است. حالا بر این اساس بخواهیم نگاه کنیم و یک قدم بخواهیم همراهی کنیم با این ادبیات ما در تعریف تکامل با آنها اختلاف داریم و اولین جایی است که اختلاف پیدا می‌شود. ما هم قبول داریم مکتبی که نمی‌تواند تکامل را تعریف کند. نه حق مدیریت اجتماعی دارد، نه حق جنگ راه انداختن و دفاع کردن دارد و اگر نمی‌توانید تکامل اجتماعی را تعریف کنید، برای چه می­جنگید؟ برای چه می‌خواهید حکومت کنید. حکومت کنید که چه اتفاق بیفتد. از همین جا اختلاف پیدا می‌شود.

ظهور” با رشد ولایت‌پذیری محقق می­شود، نه رشد دموکراسی­ خواهی

تکامل اجتماعی که اسلام تعریف می‌کند. چه ربطی دارد به دیدگاه دموکراسی؛ گر چه آنهایی که مستغرق در فرهنگ غرب هستند. بعضی‌هایشان را دیده‌اید که وقتی عصر ظهور را تعریف می‌کنند. عصر توسعه دموکراسی اسمش را می‌گذارند. می‌گویند امام محور نیست! خود آدم­ها آرام آرام رشد می‌کنند و فرهنگ دموکراسی محقق می‌شود. ما می‌گوییم آدمها رشد می‌کنند، ولایت‌پذیر می‌شوند. امام هست که از عالم غیب می‌آید و ظرفیت اجتماعی را بسط می‌دهد و این حرف ماست و می‌گوییم تکامل بر محور امام گفته می‌شود.

ظهور، رشد ظرفیت است نه رشد دموکراسی خواهی، رشد طلب غیب، رشد طلب امام، رشد طلب اصل ظهور، رشد طلب کلمه عدل، ببینید این دو مکتب چقدر با هم اختلاف پیدا می‌کند یکی می‌گوید آخور آدم‏ها باید آباد شود تا می‌گوییم غیب، می‌گویند این مفاهیم را وارد نکن. می‌گویی آخرت می‌گوید این‌ها را نگو، می‌گویی توحید؛ می‌گوید توحید را در مفهوم بشر نیاورید. عقیده شخصی است؛ هر چه دلت می‌خواهد نماز شب بخوان، رابطه این مفاهیم ارزشمند را قطع می‌کند. آخور و آشپزخانه و دستشویی است. بشر مسیر دیگری ندارد و رفت و آمدش بین این دو تا است.

تمدن غرب، ادامه امپراطوری معاویه است

همه تمدن غرب از اول تا آخر همین است، ادامه امپراطوری معاویه است. اولین جایی که ما در مکتب دفاعی‌مان اختلاف پیدا می‌کنیم، مسیری که ما باید بشر را در آن مسیر قرار بدهیم. مسیر کمال است. کمال چیست؟ تکامل اجتماعی چگونه واقع می‌شود.

اولین قدم در تکامل اجتماعی، پذیرش محور ولایت است

اسلام دینی نیست که مثل بعضی مکاتب عرفانی فقط راجع به کمالات معنوی فردی حرف زده باشد. اول قدم در تکامل اجتماعی، تکامل اجتماعی بر محور ولایت ولی امر در عصر ظهور واقع می‌شود. تکامل اجتماعی نتیجه سرپرستی انبیاء بر تاریخ است.

فلسفه تاریخ، حاکم بر دکترین­های دفاعی

فرا دست این مفهوم یعنی تکامل اجتماعی، در فلسفه تاریخ تعریف می‌شود. مکتبی که فلسفه تاریخ روشنی ندارد و نمی‌تواند مبتنی بر فلسفه تاریخ اجتماعی خودش تکامل تاریخ اجتماعی را تعریف کند. نمی‌تواند حکومت داشته باشد و نمی‌تواند نظریه دفاعی کاملی داشته باشد. خود این تعریف تکامل برمی‌گردد به مفاهیم بالا دستی؛ ما بر محور توحید تکامل اجتماعی را تعریف می‌کنیم. بر محور نبوت و ولایت و معاد تکامل اجتماعی را تعریف می‌کنیم؛ یعنی می‌گوییم کل این جهان گوشه‌ای از هستی است. الهی دارد، مقصدی و مبدأئی دارد.

کل این عالم از اول تا آخرش راه است، تماماً عالم ابتلا است. این موضوع در مکتب دفاعی اثر گذار است. تکاملی که ما از آن تعریف می‌کنیم مبتنی بر یک مکتب دیگری است آن مکتب تکامل تاریخ را تعریف می‌کند، آن مکتب، مکتب اسلام است.

توحید، مبنای مکتب دفاعی اسلام

وصیت‌نامه سیدالشهداء علیه‌السلام با شهادت بر یگانگی خداوند شروع می‌­شود. همین محور جنگ است. اگر این نبود امام حسین برای چه بجنگند؟ چرا یزید فساد کرده است؟ اگر توحید حق نیست، چرا یزید فاسد است؟ اگر توحید حق نیست، چرا بگوییم امریکا فساد می‌کند و مفسد است؟ مکتب دفاعی ما از اینجا شروع می‌شود.

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *